bato-adv
کد خبر: ۲۶۲۲۴۵

قتل با چاقوي شوهر شكاك

تاریخ انتشار: ۱۲:۳۳ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۴
مائده كلاس پنجم بود كه پدرش با ضربه‌هاي چاقو مادر او را كشت. پليس همان روز قتل، احمد را دستگير كرد و از او اعتراف گرفت. «خيانت» انگيزه مرد ٤٥ ساله براي فرو كردن چاقو در قلب و گردن و پهلوي همسر و مادر بچه‌هايش بود. احمد، از پنج سال پيش كه تصادفي مهلك او را از پا انداخت و خانه‌نشتن‌اش كرد، به رفتارهاي زهرا مشكوك شد. او «خيانت» را در كمين خود مي‌ديد. هر تماسي كه با گوشي همسرش گرفته مي‌شد يا هر وقت كه او پا در كوچه مي‌گذاشت، خوره شك به جانش مي‌افتاد. اين حس آن‌قدر تقويت شد تا دست آخر چاقويي شد و در جان زهرا فرو رفت.

روز قتل، مائده سر كلاس بود اما ساجده، خواهر چهار ساله و علي، برادر ٢٠ ساله‌اش در خانه بودند و ديدند چطور پدرشان چند بار چاقو را در بدن مادرشان فرو كرد. آنها تقاضاي قصاص پدرشان را كرده‌اند. هر بار هم كه به آگاهي و دادگاه احضار شده‌اند گواهي داده‌اند كه «راننده پيكاني كه مادرشان چند باري با او به خريد رفته بود، كاري به كار آنها نداشته و پدرشان توهم زده بود كه زنش به او خيانت كرده است.»

زهرا، روز ٢٧ آبان ٩٣ در خواب كشته شد. ضربه‌هاي چاقوي شوهرش خيلي كاري بود. احمد وقتي به زندان افتاد، از آنهايي كه به ملاقاتش آمده بودند، شنيد كه بچه‌هايش او را بخشيده‌اند و شكايتي ندارند. احتمالا بار ديگر به آزادي فكر كرده بود اما وقتي صبح ديروز در شعبه دوم دادگاه كيفري استان تهران به رياست قاضي مقدم، پس از ماه‌ها، بار ديگر با علي و مائده روبه‌رو شد، تازه فهميد بچه‌هايش چه تقاضايي دارند: «قصاص»

علي در پمپ بنزين كار مي‌كند. پس از قتل مادرش و زنداني شدن پدرش، سرپرست مائده و ساجده شده. او در دادگاه، حرف‌هاي قبلي پدرش را رد كرد: «مادرم زن خوبي بود. او سواد نداشت و حتي نمي‌توانست شماره آژانس را خودش بگيرد. اوايل فكر مي‌كردم، آن روز قرص‌هاي اعصاب روي مغز پدرم اثر گذاشته و باعث شده مادرم را بكشد. براي همين او را بخشيدم اما وقتي پرونده را خواندم و فهميدم انگيزه‌اش چه بوده، از رضايتي كه دادم پشيمان شدم.» مائده اما چندان با كلمه قصاص آشنا نيست: «حبس ابد بهش بديد» دختر كم سن و سال است؛ كلاس ششم. وقتي قاضي براي او توضيح داد كه تنها مي‌تواند بين «قصاص» و «بخشش» يكي را انتخاب كند، در لحظه تصميمش را گرفت: «پس قصاصش كنيد.»

از لحظه‌اي كه اولياي دم تقاضاي قصاص متهم را خواستند تا وقتي كه قضات حكم اعدام را در پرونده او نشاندند، تنها ١٠ دقيقه زمان برد. احمد در جلسه دادگاه يك بار ديگر تعريف كرد چطور همسرش را كشت: «پنج سال پيش وقتي با موتورم به خيابان رفته بودم تصادف كردم و كمرم شكست. از آن زمان ميل زهرا به من كم شد. ديگر زندگي‌مان مثل اول نبود. او با يك كارگر نانوايي ارتباط داشت. چند بار ديده بودم كه سوار پيكان او مي‌شود و بيرون مي‌رود. اس‌ام اس‌هاي عاشقانه در گوشي‌اش پيدا كرده بودم. زهرا ديگر پاك نبود.»

كارآگاهان برگي را ضميمه پرونده كرده‌اند كه نشان مي‌دهد اهالي محل، زهرا را به زني پاكدامن مي‌شناختند. علي و مائده نيز در دادگاه بر اين حرف تاكيد داشتند: «مادرمان زن خوبي بود، او صبح تا شب خانه بود. او اصلا سواد نداشت كه بتواند اس‌ام‌اس بدهد.»

احمد به روز قتل رسيد: «آن روز با زهرا بحثم شد. وقتي او خوابيد نمي‌دانم چه شدكه به آشپزخانه رفتم و چاقو برداشتم. بالاي سر زهرا كه رسيدم، چند ضربه به سينه، شاهرگ و پهلويش زدم. ساجده و علي آن موقع خانه بودند و صحنه را ديدند. فقط نگاه مي‌كردند. وقتي زهرا خونريزي كرد به آمبولانس زنگ زديم اما ديگر فايده نداشت.»

 

مجله خواندنی ها
مجله فرارو