bato-adv
کد خبر: ۲۶۲۲۲۰

نگاهی به بادیگارد حاتمی‌کیا

مرتضی ویسی
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۵ - ۲۵ بهمن ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- مرتضی ویسی؛ فیلم بادیگارد ساخته ابراهیم حاتمی کیا  فیلمی نه چندان زیبا به لحاظ قصه و روایت اما بسیار مهم به لحاظ محتوا و درون مایه در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر پخش شد. فیلم های حاتمی کیا را بیش از هر چیز باید یک مانیفست دانست که بیانگر جمع بندی یک جریان سیاسی خاص در کشور است که تحیلی و نگرش خود را درباره مسائل پیرامون ارائه می کند.

شباهت عمیقی که بین شخصیت ها وقهرمان های حاتمی کیا وجود دارد به خوبی در این فیلم تکرار شده است و حاتمی کیا با گره زدن این شخصیت ها با مسائل سیاسی روز بحث های چالشی عمیقی را به تصویر می کشد.

این شخصیت ها که عمدتا خود را افرادی حاشیه ای حاصل یک بازی نابرابر بعد از دوران جنگ می پندارند خود را قربانی یک سیستم بورکراتیک و مدرن می دانند که بیش از هر چیز سعی دارد آرمان های انقلابی را به فراموشی بسپارند.

این شخصیت ها که خود را دارای لایه های عمیقی می بینند به دلایل مختلف از سوی جامعه طرد شده و نادیده گرفته می شوند به همین جهت حاتمی کیا سعی دارد تا با حماسی کردن شخصیت هایش این لایحه های نا دیده شده را به مخاطبان خود نشان دهد.
در فیلم بادی گارد حاج کاظم جای خود را به حاج حیدر می دهد. با اندکی تمعق شباهت ها و تفاوت ای این دو شخصیت را کاملا می توان درک کرد. حاج حیدر برخلاف حاج کاظم وارد بدنه نظام شده است و مستقیما حقوق بگیر دولت شده است.

حاج حیدر بر خلاف حاج کاظم آپارتمان نشین شده است و بر روی تراس خود می تواند زندگی شهری در حال تحرکی را مشاهده کند.

حاج حیدر برخلاف حاج کاظم بی پول و پیکان سوار نیست بلکه در آن واحد بر اساس شغلی که دارد چندین وسیله نقلیه از هلی کوپتر گرفته تا ماشین شاسی بلند و موتور سیلکت در اختیار او قرار می گیرد و اوست که دستور می دهد این وسائل به کدام سو حرکت کنند.

گویی اینکه حاج حیدر همان حاج کاظم است که بعد از گذراندن هشت سال احمدی نژاد امروز جایگاه واقعی خود را پیدا کرده است

این موضوع باعث می شود که در نگاه نخست فکر کنیم که حیدر ذبیحی دیگر شخصتی حاشیه ای نیست بلکه به متن آمده رسالت انجام نشده حاج کاظم را به انجام برساند. اما در ادامه فیلم متوجه می شویم که حاج حیدر بیش از هر زمان دیگر در این جامعه خود را تنها یافته و مانند حاج کاظم تنها محرم اسرار خود را همسر و مادر فرزندانش می داند.

در ادامه فیلم متوجه می شویم که دوگانه حاج حیدر و حاج کاظم امری ساده انگارانه محسوب می شود چرا که این دو شخصیت قدری به هم نزدیک می شوند که تمایز آن برای مخاطب سخت می شود.

مهمترین شباهت این دو شخصیت وجود حسرت برای آرمانشهری به نام دهه 60 است که امروز دیگر خبری از آن روزها نیست. روزگاری که در آن فرماندهی عملیت های موفقی مانند عملیات خیبر بر عهده آنها بوده و نه افرادی حاشیه ای بلکه افرادی قابل احترام و دوست داشتنی بودند.

اما در دنیای امروز حتی فرزندان این اشخاص درباره راهی که پدرانشان انتخاب کرده اند دچار تردید شده اند به گونه ای که در فیلم بادیگارد دختر حاج حیدر برای خواستگارش که همکار پدرش است برای ازدواج شرط ترک شغلش را پیش می کشد.

حاج حیدر در این فیلم هیچگاه از واژه بادیگارد استفاده نکرد چرا که اعتقاد دارد بادیگارد یعنی مزدور و تمایل دارد خود را یک محافظ قلمداد کند تا یک بادیگارد.

در صحنه ای از فیلم که گریم حاج حیدر به حاج قاسم سلیمانی شباهت عمیقی پیدا می کند مفهوم محافظ معنای بهتر پیدا می کند که نشانگر این است اشخاصی که هم اکنون درحال محافظت از مرزهای کشور ایران هستند نه اشخاصی با یک فرم مدرن بلکه با یک فرم آرمانی و انقلابی در حال دفاع از کشور ایران هستند. و این دهن کجی به تمام پشت میز نشین های امروزی است که هیچ کاری از دست شان بر نمی آید به جز سنگ اندازی در راه افرادی مانند حاج حیدر که حفاظت از انقلاب و ارزش های آن را مهمترین رسالت خود می دانند.

اگر در فیلم آژانس شیشه ای رئیس آژانس سعی دارد با تحقیر حاج کاظم کار وی رامختل کند در فیلم بادیگارد یکی از خودی ها و نیروهای دولتی سعی دارد با مقصر جلوه دادن حاج حیدر در عملیات دفاع از رئیس جمهور آینده وی را به حاشیه رانده و از کار منفصل کند.

حاج حیدر مانند هر قهرمان دیگری خسته و تنهاست کسی او را درک نمی کند. وی در این تنهایی متوجه مشکلاتی در فضای پیرامون خود می شود.

در نگرش او نظام در حال استحاله ای است که اگر دیر بجنبد کار از کار گذشته و دیگر چیزی برای ارائه نسل های بعدی نخواهد ماند.

نسل بعدی که در قالب یک دانشمند هسته‌ای تجلی پیدا کرده دانشمندی است متعلق به دهه نود نسلی که تخصص دارد اما باید برای تعهد او فکری کرد.

این نسل دچار گسست است گسستی که اگر درک و محافظت نشود شاید با بمبی در تونل زمان دچار انفجاری عمیق شود و به نسیانی بنیادن نسبت به ارزش های مانند ایثار و شهادت دچار شود.

حاج حیدر از اینکه محافظ شخصیت های سیاسی باشد ناراحت است وی در انجام وظیفه خود در این راه عالی عمل می کند ولی مخاطب در ادامه متوجه می شود وی بیش از هر کس با بسیجی های موتوری که وی مانع نزدیک شدن آنها به شخصیت های سیاسی می شود احساس همدلی می کند و در این تعارض عمیق گیر کرده است که چگونه می توان برای کسانی مانع تراشی کند که بیش از هر کسی با آنها همدلی می کند و این تراژیک ترین وضعیتی است که یک قهرمان می توان به آن دچار شود.

درباره کدهای سیاسی که دراین فیلم مطرح می شود حرف های بسیاری وجود دارد که سخن را به درازا می برد. اما باید توجه داشت دیدن این فیلم بدون توجه به این کدهای نمادین صرفا به ملودارمی هندی شباهت پیدا می کند که سعی دارد اشک مخاطب را در بیاورد و بدون تعارف هیچ اهمیت هنری نخواهد داشت.

اگر شخصی اطلاع عمیقی از تحولات سیاسی کشور نداشته باشد به سختی می تواند با این فیلم ارتباط برقرار کند.

درنهایت من معتقدم فیلم های حاتمی کیا و اختصاصا بادیگارد هر چند شاید با فرمی کمتر هنری عرضه شود و با محتوای سفارشی جلوه گر شود اما دیدن این فیلم را به تمام افرادی که علاقه مند به این حوزه ها هستند پیشنهاد می کنم این فیلم را ببینند و از دیدن آن لذت ببرند.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو