bato-adv
کد خبر: ۲۲۹۱۹۰

آزادی تئاتر؛ مبحثی حقوقی؟

آزادی تئاتر در قرن نوزدهم و همچنین در زمان شناسی تاریخ تئاتر فرانسه نقش مهمی بازی کرده است. عموما انقلاب فرانسه به عنوان نقطه آغاز یک قرن تئاتر به حساب می‌آید که با دومین امپراطوری یا تولد سومین جمهوری پایان می‌یابد.
تاریخ انتشار: ۱۰:۰۱ - ۲۲ فروردين ۱۳۹۴
آزادی تئاتر؛ مبحثی حقوقی؟* آزادی تئاتر در قرن نوزدهم و همچنین در زمان شناسی تاریخ تئاتر فرانسه نقش مهمی بازی کرده است. عموما انقلاب فرانسه به عنوان نقطه آغاز یک قرن تئاتر به حساب می‌آید که با دومین امپراطوری یا تولد سومین جمهوری پایان می‌یابد.

گروهی از درام نویس‌ها در سال 1791، انجمن ملی قانونی را به تصویب رساندند که در آن عدم سانسور بر آثار مکتوب حکم فرما شود. این مدرک نشان می‌دهد که از ابتدا تئاتر قرن نوزدهم و قرن هجدهم قطعا دارای ویژگی آزادی می‌باشد و هیچ قانونی این آزادی را منع نمی‌کند اما کمی بعد، با وضع قوانین ناپلئونی سال‌های 7-1806 پایان می‌یابد و آزادی تئاتر را با وضع مجدد کنترل‌های عملی سخت، خفه می‌کند.

سیستم تئاتر ناپلئونی که تعداد تئاترها را محدود نموده و سلسله مراتب ژانرها را کنترل می‌کند به طور وسیعی تا قوانین ناپلئون سوم در تاریخ 6 ژانویه 1864 باقی می‌ماند که «تنها نمایش‌نامه‌هایی اجازه اجرا خواهند گرفت که از قوانین کلاسیک و همچنین از نمایشنامه‌های گذشته اقتباس کنند.

 قوانین سال 1864 نقطه پایان این تاریخ را نشان می‌دهد و ناپلئون سوم بر قوانین تئاتری  امپراطوری اول وفادار می‌ماند و تمام قوانین و سانسور در رابطه با «آزادی تئاتری» را حفظ می‌کند. آزادی تئاتری در قلب وقایع سیاسی، قانونی و زیبایی‌شناسی که خصوصیت قرن نوزدهم است قرار می‌گیرد. 

آزادی نیروی خلاقی است که هنر دراماتیک را می‌سازد و هنرمند را به خلاقیت بازمی‌گرداند. با محروم شدن از آزادی، تئاتر این انرژی را با جستجو کردن آن و ابداع ابزاری برای توصیف آن علی رغم تمامی محدودیت‌ها، هدایت می‌کند. در مقابل، درخصوص آزادی، این روح خودش را با نیرویی توصیف می‌کند که به یک نتیجه بزرگ قابل توجه تعبیر می‌شود. به عبارتی منع آزادی خلاقیت را شکوفا می‌کند.

کار  Anne Ubersfeld درباره درام رمانتیک و خصوصا درباره Victor Hugo  نشان می‌دهد که حتی اگر او شکل آزادی هوگو را به عنوان بورژوا، رسمی، نهاده شده بر مالکیت توصیف کند، او به طور قطع می‌گوید این عدم آزادی محرکی برای هوگو شده است. او می‌نویسد: «سرانجام هوگو تئاتری دارد که آزاد خواهد بود و آن درام که آرزویش را داشت شکوفا می‌شود که همیشه توسط قیود خارجی محدودشده بود.»

آزادی یک نیروی خلاق مستقیم است؛ در حالت محدود نشده، منبع فراوانی می‌باشد، در حالیکه وقتی محدود شود، از طریق کیفیت و جسارت خلاقیت‌هایی توصیف می‌شود که از آن‌ها الهام گرفته است. آزادی همیشه در رابطه با یک چارچوب مشخص تاریخی و قضایی دیده می‌شود ولی همچنین به عنوان یک اصل یا ایده، فعالیت‌های هنری را نه تنها در قرن نوزده بلکه به شیوه‌ای جهانی‌تر تعیین می‌نماید.

تعریفی از «خلاقیت» از تئاتر در ارتباط با محدودیت‌های آزادی تئاتر در سیستم تئاتری قرن نوزدهم:
«زمانیکه گفته‌ها ممنوع شوند، آن‌ها از زبان تصویری استفاده خواهند نمود.... زیرا که آن‌ها به محدودیت‌های قبلی خود رانده می‌شوند، افراد خلاق ما به سمت کمدین‌های چوبی (عروسک‌ها) می‌روند تا بتوانند حرف خود را از زبان آن‌ها بگویند..... در این زمینه است که آن‌ها هر بار به سمت نجات فعالیت خود پیش می‌روند و نمایش خود را ابداع می‌کنند؛ اپرای کمدی»

اساسا هر زمان که نتوانیم حرف خود را بگوییم در زندگی روزمره رو به سمت استفاده از کلماتی با مایه‌های طنز رو می‌آوریم و این امر نیز در تئاتر قرن نوزدهم به خوبی دیده شده است. اپرای کمدی که در آن محدودیت‌هایی که قبلا دیده می‌شد دیده نمی‌شود.

یکبار دیگر، عدم حضور آزادی است که ابداعات دراماتیک را تشویق می‌کند؛ با نیرویی که به آن یک انرژی حیاتی اهدا می‌کند. در تئاتر قرن نوزدهم فرانسه، قوانین ناپلئونی و سانسور و بازبینی که در قالب کارگردانی نمود پیدا می‌کند، نویسندگان و خالقان درام را محدود می‌کند اما این محدودیت خود منجر به شکوفایی می‌شود.

باید به این سه دوره‌ی مهم (5-1791، 5-1830 و 50-1848)  که در آن‌ها آزادی تئاتر یک واقعیت تاریخی شد را درنظر نگیریم بلکه به عنوان لحظاتی که در آن‌ها آزادی تئاتر ساخته شد بنگریم؛ دوره‌هایی که تاریخ و رویدادهای آن باعث شکل‌گیری مقوله آزادی تئاتر شد و این مقوله خود بر همان رویدادها اثر گذاشت. برای مثال می‌توانیم از انقلاب فرانسه به عنوان اولین اثبات تاریخی از آزادی تئاتر صحبت کنیم؛ یک پیروزی سیاسی که از فعالیت نویسندگان درام حاصل شد؛ از بیانیه‌هایی که در قالب کلمات انتشار پیدا کرد و منجر به یک رخداد سیاسی شد.

با مطالعه قرن نوزدهم و امپراطوری‌های فرانسه می‌توان این سوال را مطرح کرد که چرا تئاتر همیشه در پی آزادی برای اجرا و یا نگارش متن بوده است؟ چرا سیاستمدارن بر روی این هنر نظاره‌گر هستند؟ چرا قوانین ناپلونی برای سانسور این رشته وضع شد؟ و یا حتی در دیگر رخدادهای تاریخی در دوران جنگ جهانی دوم بسیاری از نویسندگان از فرانسه گریختند وحتی آثاری از جمله «مگس‌های سارتر» خلق شد که در آن دوران به هیج وجه اجازه اجرا پیدا نکرد؟ و با همه‌ی این محدودیت‌ها نویسندگان با استعاره و خلق فضای مشابه توانستند حرف‌های خود را بزنند و از سد سانسور عبور کنند.

تئاتر، سیاست، حقوق، ادبیات، اقتصاد بعد از انقلاب فرانسه همیشه در یک خط موازی رو به حرکت بوده و کماکان نیز ادامه دارد. تئاتر همیشه از ادبیات و رویدادها و رخدادهایی که در سیاست رخ داده اثر پذیرفته است. به عنوان مثال کارهای خلق شده بعد از انقلاب فرانسه در راستای نهی امپراطوری بوده است.

رسانه تئاتر همیشه یکی از بهترین رسانه‌ها برای بیان مفاهیم و موضوعات اجتماعی بوده است و آزادی تئاتر همیشه با مباحث حقوقی و قوانین مرتبط با آن زیره ذره بین سیاست بوده است. از همین رو در فرانسه آزادی ایده آلی که در قرن نوزدهم نویسندگان و گروه‌ها و احزاب در پی آن بوده‌اند کماکان در پی یافتن آن و یا به عبارتی در پی ثبت و کامل کردن آن می‌باشند.

این مقاله خلاصه‌یی از مقاله‌ی «آزادی تئاتر؛ مبحثی حقوقی؟» به قلم «استفنی لنکل» استادیار دپارتمان تئاتر دانشگاه نرماندی و «فرهاد شعبان پور» دانشجوی مطالعات تئاتر دانشگاه نرماندی است که به زبان فرانسه نگاشته شده است.

*نویسندگان: اِستِفنی لُنکل و فرهاد شعبان پور
چاپ کامل مقاله در لینک زیر به زبان فارسی قابل دسترسی خواهد بود:
http://www.magiran.com/magtoc.asp?mgID=1989&Number=178&Appendix=0

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv