bato-adv
کد خبر: ۲۲۸۱۰۱

چرا از دیگران بد می‌گوییم؟!

محمد ماکویی
تاریخ انتشار: ۰۴:۱۰ - ۰۹ فروردين ۱۳۹۴
یادداشت دریافتی- محمد ماکویی؛ ازش خوشم می آمد زیرا بر خلاف دیگران که معمولا به مجرد دیدار با بیان "موهایت دارد میریزد! راستی، راستی داری کچل می شوی ها!" به استقبالم می شتافتند، یا با گفتن "کفش نو مبارک!" خوش آمدم را می‌گفت و یا با صحبت کردن درباره پیراهنی که انصافا چقدر به من می آمد!

آیا تاکنون به این موضوع اندیشیده‌اید که ما ایرانی‌ها بیش از آنکه از همدیگر ذکر خیری به میان آوریم، بد یکدیگر را می گوییم! و آیا هرگز فکر کرده‌اید که براستی چرا اینگونه است؟!

نباید شک کرد که بخشی از بدگویی از دیگران به این بر می گردد که ما بر خلاف تعالیم مذهبیمان بیش از آنکه به حسن و قبح ذاتی اعمال و رفتار معتقد باشیم، خوبی و بدی کارها را نسبی گرفته و کار شایسته را کاری می‌دانیم که بهتر از کار دیگران به انجام رسیده باشد! در این زمینه متاسفانه "حافظ خوانی" و "حافظ شناسی" هم نتوانسته به یاریمان بشتابد و بهمان بفهماند که "عیب درویش و توانگر به کم و بیش بد است کار بد مصلحت آنست که مطلق نکنیم!"

نمونه این قبیل ارزش گذاری‌ها را می توان در کنکور سراسری که برخی منباب طنز آن را کنکور سرسری می‌خوانند، مشاهده نمود؛ جایی که در آن پزشکان آینده سرزمینمان از میان کسانی برگزیده می‌شوند که درسی بهتر از دیگران دارند و نه از زمره اشخاصی که به عنوان مثال چون هفتاد درصد تست‌ها را بدرستی پاسخ گفته اند، ثابت کرده اند درسشان حقیقتا خوب است!

اینکه ما معمولا حرمت هم صنفی‌های خود را نگاه نمی داریم و اگر پزشکیم، پزشکان دیگر را کسانی می‌دانیم که "هر" را از"بر" تشخیص نمی‌دهند و اگر مهندسیم،دیگر مهندسان را اشخاصی می‌نامیم که فرق پیچ گوشتی با آچار فرانسه را هم نمی دانند، حاکی از این است که یاد گرفته ایم ارزش هایمان را میزان ارزش هایی که دیگران ندارند و یا به تعبیری بهتر میزان ارزشی که ما برای دیگران قائلیم، تعیین نماید!

این مقایسه کردن‌هاست که موجب می شود دختران بخت برگشته کشورمان داماد را از میان بهترین خواستگارهایشان انتخاب کنند و هنگامی که ببینند این بهترین ها چندان با معیارهایشان سازگار نیستند، بنای ناسازگاری بگذارند؛ اتفاقی که به گونه ای مشابه در پسرهای آستین بالا زده نیز خواهد افتاد!

ارزش گذاری نسبی قطعا موجب می شود که آدمی برای خوب بودن و یا خوب به نظر رسیدن،یا در تلاش این باشد که خود را بهتر از آنچه هست بنمایاند و یا دیگران را بدتر از آنچه هستند معرفی نماید؛ پدیده ای که در مقام همکاری "زیرآب زدن" نام دارد؛ و البته که دومی بسی ساده‌تر از اولی به نظر می رسد!

همچون خانه ای که در فاصله شب تا سحر می توان با بلدوزر تخریبش نمود در قیاس با منزلی که برای ساختنش-به ویژه در آن هنگام که اوضاع و احوال مالی روی بدش را به صاحب خانه نشان بدهد- یا می‌باید سوخت و یا می بایست صبر ایوب و عمر نوح داشت!

اینکه در گذشته ای نه چندان دور آدم‌ها انصافا بهتر بودند به این سبب بود که از محضر معلمین و اساتیدی فیض می‌بردند که خوبی و بدی محصلین و دانش آموزان را نسبت به خودشان می‌سنجیدند و بنابراین هم زیاد پیش می آمد که آموزگاران به شاگرد زرنگ و درسخوان کلاس که برخلاف همیشه به جای بیست هجده گرفته بود، گوشزد کنند که از او انتظار بیشتری می‌رفته و هم کم پیش نمی آمد که شاگرد تنبل و درس نخوان کلاس را که این بار به جای دوی همیشگی، پنج گرفته بود مورد تشویق قرار دهند که:"همین که خودت دو و نیم برابر از خودت بهتر شده ای یعنی که پیشرفت کرده ای و سزاوار تقدیر و سپاسگزاری هستی!"

کسی چه می داند! شاید این معلمین با درس گرفتن از داستان ها و ماجراهای حاتم طایی، اینگونه بار آمده بودند و اینچنین به ارزش یابی دانش آموزان همت می‌گماشتند!

آن حاتم طایی که خویشتن را در بخشندگی کمتر از پیرزنی می دانست که تنها بزغاله اش را –که کل داراییش بود!-سر می‌برید و کباب میهمان می کرد! و آن حاتم طایی که برای ما؛ زمینی ها!؛ این درس را به ارمغان می‌گذاشت که ارزش تمامی دارایی ها؛ ولو مقدار آن‌ها کم و ناچیز باشد؛ بیش از نیمی از اموال و ثروتی است که مقدارشان آنقدر زیاد است که موجب می شود آدمی را با "حاتم طایی" مقایسه کنند! بدون آنکه "آن کجا!؟" و "این کجا؟!" بگویند!

مجله خواندنی ها
مجله فرارو
پرطرفدارترین عناوین