مطلب کوتاه زیر را آقای رضا عینی به سایت فرارو ارسال نمودهاند
جامعهٔ امروز ما در حوزهٔ اخلاق حرف زیادی برای گفتن ندارد. دروغگویی، چاپلوسی، غیبت، دورویی و... را، آنقدر تکرار کردهایم که زشتی آنها را از یاد بردهایم، نمیدانم! چه شد که اینگونه شدهایم، اما گذشتگانمان اینگونه نبودند و ما نیز دوست نداریم فرزندانمان منتصب به این صفات باشند.
مدتهاست در برابر راستگویی، صداقت، وجدان کاری و... ابرو درهم میکشیم و تعجب میکنیم که انگار طرف از پشت کوه آمده است. از تریبونها و رسانهها آنقدر دروغ گفتیم، بیادبی کردیم، حرمت شکستیم، تهمت زدیم که دیگر حساسیتمان نسبت به زشتی این صفات از بین رفته لابد هدفی داشتیم؟! و هدف وسیله را توجیه میکند!
به اتفاق دخترم یکی از برنامههای شبکه پویا به نام «فرزندان آفتاب» را تماشا میکردم. انیمیشنی مربوط به حال و هوای سالهای انقلاب؛ در قسمتی از این برنامه که من آن را دیدم، بچههای کلاس روزنامه دیواری تهیه کردهاند، معلم کلاس با دیدن روزنامه دیواری به شدت عصبانی شده و بچهها را تهدید میکند، که بگویند کار کدامشان بوده، تهدید معلم نتیجه نمیدهد و معلم مبصر را به دنبال ناظم میفرستد، مبصر کلاس برای نجات دوستانش فکری میکند به دفتر ناظم میرود ناظم اخمو و عصبانی: چه کار داری، مبصر: آمدهام گچ بردارم (دروغ اول) مبصر به کلاس برمیگردد و به معلم میگوید ناظم نبود (دروغ دوم) و ...
سال هاست که دیگر از رسانه ملی انتظاری نداریم، اما به کودکانمان رحم کنیم، آنها بیگناهاند. ما به این رفتارها خو گرفتهایم، ولی به آنها رحم کنیم فراموش نکنیم، دروغ گویی کلید تمام زشتیها است آن را ساده نگیریم.
«فرزندان آفتاب» دروغ نمیگویند. آنها قیام کردند، علیه دروغگویی و طاغوت، آنها راستگو بودند، حتی اگر به ضررشان بود. فرزندان آفتاب جامعهای عاری از نفاق، تهمت، درغگویی و بیعدالتی میخواستند. آنها را به کودکانمان دروغگو معرفی نکنیم.
واقعا لذت بردم