فرارو؛ از نگاه شما- محمد مهدی دزفولی؛ امروزه دنیا مکان بسیار پیچیدهای شده است و پاسخهای سادهای برای مشکلات پیچیدهٔ آن وجود ندارند. براساس ویژهگیهای عصر ما که عصر دانایی، اطلاعات و فرا دانش است بزرگترین موقعیتهای کشورها برای برقراری صلح، تقویت قدرت ملی و امنیت کشورها در نظام بین الملل، موقعیتهای گروهی و جمعی هستند. هر چند روح جمعی جهان جدید، غالبا مورد انتقاد قرار میگیرد ولی در اصل بازتابندهٔ خوبیهای برتر بشر امروزه نیز خواهد بود.
مفهوم امنیت و قدرت ملی در عالیترین سطح خود در قرن بیست و یکم دچار دگرگونی و جابجایی گسترده بوده است بهگونهای که با نگاه به پیچیدگیهای قرن صنعتی بیستم و گذر به عصر اطلاعات و دانایی و یا فرادانایی بیست و یکم، جلوههای این گذار بزرگ، بیشتر آشکار میگردد؛ اما متأسفانه ناآگاهی کشورهای ضعیفتر، از این دگرگونیها یا ناتوانی در انطباق و انعطافپذیری هوشمندانه به اقتضای تواناییها، بسیاری از کشورها را مستوجب خسارت ابدی و غیرقابل جبران کرده است.
اگر درباره مفهوم امنیت قرن بیستم فکر کنید و برای مفهومسازی آن تلاش کنیم به نظر میرسد که امنیت چیزی نبود جز «کشیدن دیوارها». و یا تصور یک خط مرز ماژینو، پرده آهنین، پرده بامبو، دیوار برلین و صدها جور مانع که با استعاره «دیوار کشیدن» قابل فهم است. اینها همه دستاوردهای دیوارهای اسارت عصر صنعتی و از پیامدهای دوران جنگ سرد بود. علاقهای بینظیر و کششی اسطورهای و وصفناپذیر، بشر را به تأمین امنیت با ساختن دیوارها میکشید، که سرانجام این اسطوره، خود باعث ایجاد تحولی عظیم در امنیت و مفهوم قدرت در قرن بیست و یکم شد.
اما سؤال بزرگ این بود که ایدهٔ ساخت دیوارها چطور میتواند در قرن بیست و یکم امنیت ایجاد کند؟ در عصر اطلاعات و ارتباطات و دانایی و عصر نفوذ همهجانبه به همه ساحتهای بشر و عصرگسترش توزیعشده دانش، آیا دیوارها میتواند منبع اقتدار و خلق امنیت برای کشورها باشد؟
در ماجرای یازده سپتامبر۲۰۰۱، ماجراجوهای بزرگ جهان در پنتاگون، همچون سایرین در اقصا نقاط جهان نیز فهمیدند که حتی در مطمئنترین ساختمان دنیا یعنی پنتاگون با پنج لایه دیوار محافظتشده، و با مراقبت توسط کلی از زبدهترین نیروهای ارتشی کل تاریخ دنیا، و در پایتخت پولدارترین کشور دنیا یعنی آمریکا نیز، امنیت با کشیدن دیوار ممکن و میسر نمیشود آن حادثه پایانی بود بر اندیشه و انگاره امنیت به مثابه دیوار.
اساس اسطوره دیوار برای ایجاد امنیت با فروریختن نمادین برجهای دوقلو و دیوارهای پنتاگون بهکلی فرو ریخت. پس در این میان، کشورهای جهان چطور میتوانند با زیرکی و چالاکی بیشتر در این قرن بیست و یکم امنیتشان را تأمین کنند؟
آشکار است که جهان شاهد الگوهایی شتابانهای از تغییرات شده است، ظهور پدیدههایی نظیر افراطگرایی وحشیانه را نمیتوان با کشیدن دیوارها نابود کرد، خیزشهای مردمی در سرتاسر نقاط دنیا از آمریکا و اروپا تا خاورمیانه و آسیا، مسیرهای قاچاق مواد مخدر، حمل سلاح، قاچاق انسان که به شکل معمول به صورت برده استفاده میشوند؛ در بعضی موارد پول نقد و در نهایت در بعضی موارد بسیار نگرانکننده حتی سلاحهای کشتارجمعی، چالشهای بزرگ قرن ما هستند.
گسترش پدیده مهاجرات، و مسیرهایی که برای مهاجرتهای غیرقانونی استفاده میشود به شکلی که برابر آمارها در هرسال، دویست میلیون نفر در حال جابجایی هستند و باعث ایجاد یک کره زمین در حال مهاجرت شدهاند؛ به همین شکل از طریق راههای فرار، عده زیادی تلاش بسیاری میکنند تا برای خودشان و فرزندانشان آینده خوبی را پیدا کنند. اما در خود این جابجاییها، احتمال جابجایی خشونت و یا مواد خطرناک و سلاحهای کشتارجمعی وجود دارد.
پس انسانهای به هم نزدیک شدهاند و جهان از گذشتهٔ خود کوچکتر شده است، نگرانی نسبت به محیط زیست انسانها، کمبود آب در جهان، گرم شدن کره زمین، رکود اقتصادی، همه و همه نشان میدهند که اینها مسائل و پدیدههایی نیستند که با کشیدن دیوار حل شوند. همچنین پدیده گسترش منازعات و حملات نوظهور سایبری و گسترش جنگهای سایبری و نرم، چرا که اصولا برای حمله سایبری، کشورها هنوز خیلی آماده نیستند و کاری برای تهدیدات بالقوهاش نکردهاند و در بین آیندههای نگران کنندهای در راه است و سازمانهای غیردولتی مهاجم و غیر مهاجم، چالاکتر، ورزیدهتر و تواناتر از دولتها نشان میدهند.
۱. باید خیلی خیلی گوش کنیمدر قرن بیست و یکم با تحولات و تغییرات گستردهٔ آن، کاری که در عرصه جهانی و ملی باید بسیار دقت کنیم و خوب یاد بگیریم این است که باید «خیلی خیلی گوش کنیم». احتمالا هم به عنوان افراد خاص و هم به عنوان ملتها قبل از اینکه هر اقدامی کنیم باید گوش بدهیم. به نظر میرسد گوش دادن قبل از دست زدن به هر اقدامی تجویز خیلی راهبردی، خوب و مؤثری باشد. دقت کنیم گوش دادن زیاد، غیر از خوابیدن و بیخبری است! به تعبیر بسیاری از صاحبنظران با توجه به ویژهگی سونامی تغییرات گسترده در جهان و شتاب گرفتن هر چه بیشتر دگرگونیها در همه قلمروهای زندگی امروز، جهان ما به تعبیر سنتی خود، جهانی بحرانزدهای خواهد بود.
در دوره بحران همه نخبگان و متخصصین، رسالت خود را، دست کشیدن از کارهای عادی و تماشاگری کودکانه در عین تماشاگری عالمانه میدانند یعنی همان گوش کردن. و در این میان، برندهها و نخبگان، تماشاگران بسیار خوبی هستند. از طرف دیگر تندروها، افراط گران و بازندهها، بازیگران حادثهساز و نابود شدگان یا شکستخوردههای حادثههای پیشآمده به شمار میآیند. پس در این دوران باید گوش کنیم به یکدیگر، تا چیزی یاد بگیریم تا از میان صداهای مختلف صداهای بالاتر و الهامات مهمتر را بشنویم.
به نظر میرسد همه پیام ما در این نوشته این است که گسترش امنیت کشورها در قرن جدید «کشیدن دیوارها نیست»، همان کاری که در قرن گذشته انجام شد، بلکه «ساختن پلهاست». امنیت امروز و فردای ما با پل ساختن در گوشه گوشهٔ جهان فراهم میشود. در باورهای بنیادین، ناب و دستنخورده بزرگ ملی و اسلامی ما نیز، نگاه جهانی داشتن و تلاش برای وصل کردن و پیوند با انسانها در سرتاسر گیتی رسالتی مقدس است و میتواند راهبردی اساسی برای کنشگری ما در جهان پیش رو باشد.
اما پلهای ما در جهان پیش روی کداماند؟ آشکار است که پل سازی، مفهوم سازی و شناسایی پلها و اشراف بر فرصتها، مخاطرات و تهدیدات آنها، کاری است پیچیده ولی ضروری. که برای بقا، ماندگاری و پیشرفت کشورها، ملتها و افراد در جهان پر چالش ما، راهبردی اساسی است. برخی پلهای نمادین و راهنما:
۲. پل دین و باورهای بزرگ انسانیدین اسلام و آموزههای ناب آن موجب همگرایی و پیوند مسلمین در جهان اسلام است؛ آیین و شریعت مشترک، کتاب مقدس، اصول مشترک، مبدأ، معاد و پیامبر مشترک، سرزمین مشترک، همه و همه چارچوبی بینظیر و سرمایهای عظیم برای وحدت و ارتباطات گسترده در طول تاریخ بوده است، که متأسفانه به بهانههایی واهی امروز عامل تفرقه شده است، امروزه، تندروها و افراطیون در هر طرف جهان اسلام یکهتازی میکنند و بیگانگان نیز آن را تشدید کرده و منافع بلندمدت خود را میبرند.
از طرف دیگر و در افقی بالاتر و ترازی گستردهتر، باورهای بنیادین ادیان بزرگ ابراهیمی و آسمانی مسیحیت، اسلام و یهود، پل ارتباطی بینظیری برای همگرایی و نفوذ در جهان جدید است. و این یکی از ارکان اساسی پلسازی برای تأمین امنیت در جهان پیش روی ماست.
۳. پل یادگیری دیگر زبانهاباید افراد حتی در ردههای ارشد مخصوصاً جوانان کشور تشویق شوند تا در کنار زبان ملی زبان دیگری را فرا بگیرند. دانستن زبانی دیگر یعنی دانستن زندگی جدید، یک فرهنگ جدید و توان تعامل و تسلط برآن فرهنگ. و این یعنی بخشی از ایجاد امنیت چون این برای ساختن پل بین افراد کاری اساسی است هم ازاین رو باید تاریخ، زندگینامه افراد برجسته، فرازوفرود ملتها و ژئوپلیتیک آنان، علل موفقیت و شکست آنها، علائق و نگرانیهای آنان را بدانیم.
باید وقت بگذاریم و داستان و رمان بخوانید. کتابهای علمی بخوانیم و فرهنگهای دیگر را بفهمیم. درسهای شگرفی در آن رمانهایی با دنیاهای متفاوت در فرهنگهای متفاوت نهفته است. بهعنوان مثل اگر رمان «دایره» را بخوانیم حتما وحشت میکنید وقتی آشکار شود که گوگل درباره ما چه میداند. رمان دایره داستان شرکتی تخیلی است که مدلی خیلی ابتدایی از ترکیب گوگل، فیس بوک، توییتر، و یک نوعی ادغام از همه این شبکههای اجتماعی است که اسمش دایره است. نگاهی ژرف میاندازد به ناکجاآباد بالقوهای که میتواند در آینده باشد.
۴. پل شبکههای اجتماعی باید نسبت به شبکههای اجتماعی آگاهی، هماوردی و همدلی بسیار داشت. الآن در جهان شش کشور پرجمعیت دنیا شناخته میشوند: چین، هند، فیسبوک، امریکا، توییتر، و اندونزی. اگر فیس بوک کشور بود حتما از هند پیشی میگرفت. این راه ارتباطی فوقالعادهای است برای انتقال همه جور پیام، پیامهای فرهنگی و اعتقادی و انسانی، و نقش آنها برای ساختن پلها بینظیر است. باید با این پیغام در جهان آشنا بشویم و ببینیم چیست؟ میتواند پیغام حق و راستی و انسانیت باشد، دین حق، آزادی بیان، آزادی از طاغوتهای زمانه، آزادی حق تحصیل، نقد انگارههای غلط زمانه و دستیابی به حقیقت باشد. اینها پیغامهای خیلی خوبی هستند و میتوان آنها را انتقال داد باید برای جهان جدید معنا سازی کنیم تا امنیت داشته باشیم.
۵. پل ائتلافهانباید تصور شود که در دهکده کوچکشدهٔ جهانی، ارادههای بزرگ و تصمیمات مهم را بهتنهایی میتوان محقق کرد. به متحدین و شرکایی وفادار احتیاج است. از میان همسایگان مسلمان و یا غیرمسلمان و یا حتی همفکرها از سراسر جهان، شریک و همراه نیاز است تا اجتماع تشکیل بدهیم همانطور که کشورهای استکباری بزرگ مثل امریکا برای اقدامات و منافع غلط خود همکار و شریک میتراشند و ائتلاف تشکیل میدهند.
کشورهای مسلمان بدون درک درستی از جهان هماکنون در یک سردرگمی و تفرقهٔ عجیب دستبهگریباناند و جهان اسلام را به قهقرا میبرند و این بهترین هدیه کشورهای مسلمان به رقبا، دشمنان و زورمداران و منافع قدرتهای رقیب و غیرخودی و کشورهای غیر دوست جهان اسلام است.
مثالهای بیشماری از ائتلافهای جهان استکباری دیده میشود، اگر ائتلاف ناتو را بهعنوان ائتلاف امنیتی کشورهای استبدادی مرور کنیم ناتو متشکل از بیستوهشت کشور است. و دارای حدود پنجاه و دو درصد درآمد ناخالص ملی دنیاست. بیش از نیمی از درآمد ناخالص ملی دنیا را دارد. بیستوهشت نیروی هوایی جهان، سه میلیون زن و مرد در حال خدمت دارد و سه میلیون نفر دیگر که در لیست رزرو هستند. کل خرج دفاعی ناتو، نهصد هزار میلیارد دلار است. ششصد میلیارد دلار از طرف آمریکا، و از طرف همپیمانان اروپایی که هم میتوانند بیشتر خرج کنند فقط سیصد میلیارد دلار است.
پس ناتو بهتنهایی، یک تریلیون دلار پول خرج میکند. این یک اتحاد و پیمانی ثروتمند، باورنکردنی برای فرصتطلبهای جهانی است. یا ائتلاف آیساف در افغانستان شامل ائتلاف پنجاه نیروی نظامی مختلف از کشورهای مختلف است. این هم یک ائتلاف بزرگ و باورنکردنی است. بیستوهشت تا از اعضای ناتو بهعلاوه بیست تا از اعضای غیر ناتو در آن مشارکت دارند. بعضی از اعضای غیر ناتو مثل کشور گرجستان که کشور خیلی کوچکی است بیشترین سرانه تعداد نیرو را نسبت به سهم خودش دارد و استرالیا که بیشترین کمکها را میکند. ایجاد امنیت در ایجاد ائتلافها و همکاریها خلاصه نمیشود. حالا بیایید ببینیم نمیخواهیم برای نقش جهانی خود و امنیت ملی و حل مشکلات یکپارچه جهان اسلام به فکر ائتلاف باشیم؟
۶. پل فاجعهها و مصائب طبیعیفاجعههای طبیعی، موضوعاتی دردناک هستند که امروزه برای تقویت امنیت کشورها و اقتدار آنها بکار میآیند و آنها را به هم نزدیک میکنند. مواردی که کمهزینهاند ولی نتایج زیادی در تقویت امنیت ملی کشورها دارند. یکی از آنها تسکین فاجعه است. کار خیلی خوبی و مؤثری برای کمک به ایجاد امنیت واقعی کشورهای کمک کننده خواهد بود.
در آمریکای لاتین بعد از فاجعه در نیکاراگوئه، آمریکا با سابقه منفی در منطقه، کشتیهای بیمارستانی به آنجا فرستاد تا حسی را ایجاد کند برای اینکه آمریکا در کنارتان هست و به فکر شماست. قطعاً در شرایط عادی این کشور کمک بلاعوض به هیچ کجای عالم نمیکند. ولی وقتی قرار است منافع امنیتی بالایی دریافت کند مسئله جور دیگری میشود. فرستادن همین چند تا محموله و نیروها به مناطق آمریکای جنوبی، و دریای کارائیب و در مورد دیگر برای کمک به افرادی که در سونامی گرفتارشدهاند نمونههایی از این دست است.
یکی از فرماندهان نیروی دریایی آمریکا در نقل خاطرهایی میگوید «دانیل اورتگا رئیسجمهور نیکاراگوئه بعد از پایان یافتن کارهای خیرخواهانه آمریکاییها!! و رفتنشان از بندر، مصاحبهای مطبوعاتی کرد، من یادم هست همان اورتگایی که رهبر شورشیان بود و در دهه هشتاد مقابل آمریکا جنگید، گفت: توفان، اره یانکیها (آمریکاییها) باز هم آمدند اینجا، به بندر کورینتو، بازهم نیروها و کشتیهایشان را آوردند اینجا، چند لحظه مکث کرد و گفت: اما این بار برای عملیات صلح آمدند، برای کمک به ما. لحظهای شگفتآور بود. این مفهوم ارتباط استراتژیک بود.»
ارتباط استراتژیک یکی از مفاهیم عملیاتی و نظامی نوین است که براساس آن مخاطبین طرف مقابل، بهصورت غیرمستقیم تحت تأثیر برنامههای شما قرار میگیرند و همکاری داوطلبانه، فراخوان غیرمستقیم دارید مخاطب شما درست همان کاری را میکنند که شما میخواهید. وقتیکه کاری کنید که طرف مقابلتان پیامهایتان را از زبانشان برایتان دوباره بگویند. و این را میشود گفت ارتباط استراتژیک است که آن کسی که در دلش از شما نفرت دارد از شما تعریف و تمجید کند.
۷. پل تحصیلاتدانش و آموزش در مناطق کمتر توسعهیافته میتواند پلی پایدار و کلید یارگیری و گسترش ارتباطات و امنیت در بلندمدت باشد. «کورسرا» یک سری دورههای آموزشی آنلاین است که به شکل رایگان درسهای روشنفکرانه و روبهجلویی از طرف آمریکا برای اقصی نقاط جهان ارائه میکند و بدین شکل علاقهمندانی را از میان نخبگان جهان انتخاب میکند. امروزه نزدیک به بیست هزار دانشجو در پاکستان در حال فراگیری فیزیک از اساتید دانشگاه استانفورد هستند که از همین کورسرا استفاده میکنند، ناتو و آمریکا در افغانستان با احیای نهضت سواد آموزی به دنبال گسترش فهم غربی و سواد اهلی برای خودشان هستند.
توجه کنیم که تحصیل کردهها یارانی در آینده خواهند بود. اکثریت افسران پلیس مرد افغانستان و اکثر جمعیت مردان و تقریبا همه زنان در ده سال پیش، که طالبان صاحب قدرت بود به دلایل اعتقادی اجازه نداشتند سواد یاد بگیرند. تصور کنید که آنها همگی بیسوادند بهگونهای که هشتاد درصد افرادی که وارد ارتش و نیروی پلیس افغانستان میشوند حتی نمیتوانند بخوانند.
آمریکا و ناتو، به سیصد و پنجاههزار نیروی ارتشی و پلیس افغان، خواندن را یاد داد. تحصیل و سوادآموزی پلی برای تأمین امنیت آنهاست. از نظر غرب این افراد قرار نیست بروند و در قسمتهای عالی علمی و قضایی کمک یار برای نوشتن بشوند، اما میتوانند با موبایلهایشان کار کنند، میتوانند ارتباط برقرار کنند. معروف است در افغانستان اگر بتوانید بخوانید و بنویسید، یکقلم برمیدارید و در جیبتان میگذارید تا اینکه بقیه بفهمند شما آدم باسوادی هستید.
وقتی این نیروهای ارتشی و پلیس از این دورههای سوادآموزی ارتش آمریکا فارغالتحصیل میشوند به آنهایکقلم میدهند تا در جیبشان قرار بدهند. و آنها آموختهاند که بدین شکل امنیت در قرن بیست یکم را برای خودشان هموار میکنند.
۸. پل قدرت هوشمندقدرت هوشمند، ترکیب مناسب قدرت سخت و نرم است و پل زدن میان این دو برای تأمین امنیت ملی کشورها است. اصولا قدرت نرم بدون قدرت سخت یعنی هیچ. بهگونهای که بعضی وقتها، باید روی قدرت سخت تمرکزکرد و معادله را به این سمت برد، و بعضی وقتها به سمت قدرت نرم باید برد، و در کل اینکه چطور باید با این معادله دستوپنجه نرم کنیم، مبنای شکلگیری قدرت هوشمند است. یعنی چطور از همهٔ ظرفیتها استفاده کنیم. قدرت هوشمند برای ایجاد امنیت یعنی کنار هم گذاشتن روابط بینالملل، روابط بین سازمانهای اطلاعاتی، ارتباطات استراتژیک و سازمانهای عمومی و خصوصی مأموریتی.
۹. پل ویکیپدیاویکیپدیا، یکی از پدیدههای بینظیر و قابل تامل و الهامبخش عصر ماست، مأخذ عظیم اطلاعات است پایگاه مادری برای آموزشهای جهانی است این مأخذ عظیم اطلاعاتی توسط تعدادی معدود آدم خیلی باهوش که در یک اتاق بسته در محلی (رادیسون) نشستهاند درست نشده است.
ویکیپدیا توسط همه انسانها ساخته میشود. هرروزه دهها و صدها هزار نفر در آن اطلاعات و دانش قرار میدهند و هر روزه میلیونها نفر از آن اطلاعات برداشت میکنند و اساس آن یکی از آرمانهای بزرگ انسانی و ادیان آسمانی جهت گسترش آگاهی و دانایی بدون تبعیض و برابر است.
این نمونه ایست از اینکه اندیشیدن ما بهتنهایی در قیاس با اندیشیدن جمعی برابر نیست. و تنهایی اندیشیدن، کمتر از جمعی اندیشیدن باعث هوشمندی است. این کار یعنی ساختن پلها که در آن مشارکت بیشتر یعنی قدرت و امنیت بیشتر. چشمانداز آیندهنگرانه ویکیپدیا که درگاه خود بیان کرده، این است که: «دنیایی که در آن علم هرکس، به اشتراک گذاشته بشود تا به علم همه افزوده بشود». یعنی علم و دانایی پل ارتباطی جهان آینده است و سهم داشتن در آن و مشارکت در سرمایه و ثروتی عظیم برای آینده سازان است.
پیشنهاد آخر این نوشته در این دنیای باورنکردنی متحول و متلاطم ما، این است که یخ دیوارها و ستونهای فاصلهٔ بهجامانده از قرن گذشته، آبشده است و عصر دیوار سازی برای تأمین امنیت انسانها منسوخشده است، پس قطعاً راهبرد دیوار سازی، برای کشورهایی با دین و تاریخ و تمدن درخشان، تضعیفکننده امنیت و نوعی فرصت سوزی و جفا به آیندگان است.
اگر قرار است در خلق و گسترش امنیت ملی برای هماکنون و آینده خود سهیم باشیم و بخواهیم اهداف و آرمانهای خود را به خوبی پاسداری و آنها را مستقر سازیم باید با پایش مستمر و گوش دادن هوشمندانه به نسیمهای دلنواز و آسمانی تغییر، پلسازی و آینده سازی پیشدستانه داشته باشیم و ارکان نوین امنیت خود را در قرن بیست و یکم پایهگذاری کنیم.
بیشک شیرینیها و سختیهای زیادی درراه است و قطعاً آینده برای ارادههای بزرگ، راستقامتان و مؤمنین، روشن و مثبت خواهد بود؛ تنها و تنها اگر فقط خود را نبینیم و در آن دوردستها به انتهای افق نگاه کنیم و درست پل بسازیم. پس بیاییم پل بسازیم.