bato-adv
کد خبر: ۲۱۰۰۵۱

آموزش و پرورش دیروز، امروز و فردا

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۳ - ۲۰ مهر ۱۳۹۳
مطلب زیر را آقای محمدرضا رضائی دبیر معارف اسلامی از شهرضا به سایت فرارو ارسال نموده‌اند
لازم به ذکر است مطلب زیر دربردارنده دیدگاه شخصی نویسنده آن است و نه سایت فرارو



باسمه تعالی
در باب اهمّیت و جایگاه آموزش و پرورش از لحاظ تئوری و نظری سخن‌های بسیاری گفته و نوشته شده است، به حدی که هیچ سخن و نوشتاری بدون اهمیّت به این موضوع منعقد نمی شود. امّا اینها همه در مقام عمل به گونه ای دیگر خود را نشان می دهد. زیرا آثار و نتایج حساسیّت به تعلیم و تربیت مستقیم آثار خود را در جامعه نشان خواهد داد. بر خلاف نظر گروهی که آموزش و پرورش را نهادی مصرفی و بدون بازده‌ی مفید اقتصادی ارزیابی می‌کنند، هر قدم و فعالیتی که در راستای اعتلای فرهنگ و تعلیم و تربیت جامعه برداشته شود در آینده ای نزدیک نتایجش در جامعه دیده خواهد شد.

محوریت آموزش و پرورش بر دو رکن معلم و دانش آموز؛ و تبیین رابطه ی این دو بر اساس روابط تربیتی و آموزشی، با رویکردهای مدیریتی و برنامه ریزی های آن، فرهنگ جامعه را و رشد و تعالی آن را در بر می گیرد. در نگاه درون سازمانی به آموزش و پرورش آنچه امروز مشهود است این است که:

1- معلمی و رسالت آموزشی او امروز در ساعات موظف تدریس خلاصه شده است وظیفه ای که هر روز با برنامه هائی تکراری و خسته کننده همراه است. تدریس های تکراری بدون اضافه نمودن نکته ای تازه در تدریس، و تکرار آنچه سال گذشته گفته شده در آموزش امسال، از این جهت کمتر در مدارس و شوراهای آموزشی دبیران نشانی از طرح ها و برنامه ها و یا راه حل های بنیادین می توان یافت. وجود چنین شرایطی که جز چشم انتظاری برای دوران بازنشستگی نیست چگونه می توان انتظار تحول و سازندگی در تعلیم و تربیت را داشت. گروههای آموزشی دبیران نیز جز یک گردهمائی دوستانه تلقی نمی شود؛ دیر زمانی بسیاری از طرح ها و برنامه از همین گروههای آموزشی به مصادر برنامه ریزی ارسال می شد، که اکنون متاسفانه جز فعالیتی صوری نشانی ازآان وجود ندارد.

2- کتابهای درسی به عنوان منبع اصلی تدوین برنامه های آموزشی در دروس مختلف، فقط با تکیه بر محفوظات و مطالبی که کمتر با زندگی واقعی دانش آموز رابطه دارد تدوین شده است. اساس یادگیری نیز این است که دانش آموز بخواند، همان را یادآوری کند و نمره بگیرد. در گذشته ای نه چندان دور معلم و دانش آموز را در قالبی قرار داده بودند به نام (روش تدریس فعال) و آنچه از فعالیت کلاسی دبیر می خواستند، اهمیت به روش‌ها بود.

اکنون آیا برای تدریس بودجه بندی کتاب، روش تدریس، تکنولوژی آموزشی و هزاران نکته ای که دیروز مطرح می شد وجود دارد؟! و آیا معلم خود را مقید می‌داند از طرحی به نام (طرح درس ) برای تدریس روزانه و سالانه ی خود بهره ببرد؟

3- دانش آموز که همان فراگیر دیروز بود، اکنون در دنیائی آکنده از مفاهیم و ارزش هائی که خواسته و ناخواسته با آنها در گیر است در یک چار دیواری به نام کلاس در ساعتی مشخص با زنگی منظم در کلاس می نشیند و اگر خواست به آنچه می گویند گوش می سپارد و اگر نخواست اجباری در پذیرفتن مطالب ندارد چرا که در سیستم آزمون پایانی اش اینقدر از او امتحان و آزمون می گیرند تا بلاخره نمره ای بیاورد و این درس را طی کند. گذران فرصتهای اینچنینی برای بسیاری از دانش آموزان حالت تفنن و تفریح پیدا نموده است . البته دور از نظر نباید داشت آن دانش آموزانی که در این جمع برای خواستن و توانستن و دانستن تلاش می کنند و آموزش را در فعالیتی مضاعف به ثمر می نشانند. اگر چه خیل این قبیل دانش آموزان با گذشته قابل مقایسه نیست. المپیادها و کنگره های علمی دانش آموزی گذشته را با حال دانش آموزان مقایسه کنید.

4- خانواده به عنوان رکن پشتیبان فعالیت تربیتی و آموزشی اکنون تماشاگر فعالیتی است که با عوامل فوق فعالیت مدرسه را شکل می دهد. امروز خانواده ها چه بخواهند و چه نخواهند می بایست با طرح ها و برنامه های مدارس خود را وفق دهند، این تطبیق حتی در مدارسی به نام غیر دولتی و غیر انتفاعی سابق به گونه ای است که خانواده نوع سرویس دهی را انتخاب و مدرسه برنامه او را اجرا می سازد. دیکر در فضای چنین مدرسه ای سخن از این نیست که چرا اینگونه اید؟ و اصولاً فرصت و زمانی برای طرح بایدها و نبایدهای تربیتی وجود ندارد؟

5- و بلاخره مدیران و برنامه ریزانی که سازمان دهی و برنامه ریزی فعالیت آموزشی و تربیتی مدارس را برعهده دارند و این مجموعه را هدایت می کنند. اگر آماری گذرا گرفته شود که چه تعدادی از مدیران و برنامه ریزان آموزشی و تربیتی آموزش و پرورش خود صاحب نظر بوده و مقاله ای و طرح و اندیشه ای را به مرحله ی ظهور رسانده باشند، این نتیجه بسیار پایین تر از آنچیزی است که از یک مجموعه ی آموزشی انتظار آن را می توان داشت. اگر چه امروز اکثراً در تلاش گرفتن گوی سبقت مدرک کارشناسی ارشد و دکترا هستند (آن هم از دانشگاه آزادی اش) امّا دریغ از یک نظر و طرح سازنده برای پیشرفت آموزشی و تربیتی. در مقطعی به نام ابتدائی دوره ی اول و دوم، این خلاء شناخت بیشتر دیده می شود دوره ای که اساس آموزش تلقی شده و هر فعالیتی در آن نتایجش در آینده و دوره های بالا مشهود خواهد بود.

حال با وجود چنین شرایطی روز اول مهر از معنا و مفهوم جدیدی برخوردار شده است، مفهومی که متاثر از نتایج فوق الذکر است. اگر می خواهیم در مقام عمل نه در حد شعار و موضوعات نظری به فرهنگ و ارزش های تربیتی و آموزشی فردای جامعه بها و ارزش قائل شویم و نسلی را تربیت کنیم که برای جامعه ی خود و فردای خویش بیشتر از امروز ارزش قائل شوند می بایست مدارس را دریابیم و معلمان امروز را با طرحها و برنامه های سازنده در کلاس ببینیم.

بستر آموزش و پرورش و تحول در این جایگاه لازمه اش اجرای طرح های نابهنگام دوره های تحصیلی نیست، آنچه اساس تحول در آموزش و پرورش است اهمیّت به جایگاه معلمی و پررنگ نمودن نقش آن در حیطه ی یادگیری و اهمیّت به نوع و کیفیت آموزش است، در چنین صورتی است که کوچکترین طرح ها و برنامه های آموزشی با حمایت معلم و دانش آموز ثمرات بزرگی را ایجاد خواهد کرد، و در چنین موقعیتی روز شکوفائی مدرسه نه در یک روز خاص مهر ماه بلکه در تمام طول سال تحصیلی معنا و مفهوم عملی و ارزشی پیدا خواهد نمود.

مهر ماه 93
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
هم اکنون دیگران میخوانند