bato-adv
کد خبر: ۲۰۴۷۹۵

تراژدی کشورهای عربی

هزار سال پیش شهرهای بزرگی چون بغداد، دمشق و قاهره از فرصت به وجود آمده بهره بردند تا از جهان غرب سبقت بگیرند. اسلام و نوآوری همزاد یکدیگر بودند. خلافت ­های گوناگونِ عرب به واسطه­ی فضیلت هایی چون آموزش، تحمل عقاید دیگر و بازرگانی، ابرقدرت ­هایی پویا بودند. با این حال امروزه اعراب در وضعیت بغرنجی به سر می برند. حتی در موقعیتی که آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا در حال پیشرفت می­ باشند، خاور میانه با استبداد و جنگ دست و پنجه نرم می کند.
تاریخ انتشار: ۱۱:۱۲ - ۱۰ شهريور ۱۳۹۳
هزار سال پیش شهرهای بزرگی چون بغداد، دمشق و قاهره از فرصت به وجود آمده بهره بردند تا از جهان غرب سبقت بگیرند. اسلام و نوآوری همزاد یکدیگر بودند. خلافت ­های گوناگونِ عرب به واسطه­ی فضیلت هایی چون آموزش، تحمل عقاید دیگر و بازرگانی، ابرقدرت ­هایی پویا بودند. با این حال امروزه اعراب در وضعیت بغرنجی به سر می برند. حتی در موقعیتی که آسیا، آمریکای لاتین و آفریقا در حال پیشرفت می­ باشند، خاور میانه با استبداد و جنگ دست و پنجه نرم می کند.

امیدها سه سال پیش اوج گرفت، زمانی که موجی از قیام های مردمی در سراسر منظقه به پاخاست. این وقایع  به سرنگونی چهار دیکتاتور (در تونس، مصر، لیبی و یمن) منجر شد و باعث گردید تا درخواستی برای تغییر در جاهای دیگر از جمله در سوریه شنیده شود. اما میوه ی بهار عربی در سایه ی دو چیز، بازیابی حکومت های مطلقه و جنگ، گندید. هر دوی آنها فقر و تعصب را سبب می شوند که امروز همه ی جهان را تهدید می کند.

چرا کشورهای عربی تا این حد در راه رسیدن به دموکراسی، شادی و (با در نظر نگرفتن نفت) ثروت برای 350 میلیون نفر جمعیتشان ناکام بوده اند، این سوال مهم و بنیادین این دوران است.  چه چیزی باعث می شود تا جامعه ی عرب در معرض رژیم هایی فرومایه و متعصبینی که کمر به نابودی آنان بسته اند (به همراه متحدینی که احتمالاً در غرب دارند)، قرار گیرد؟. هیچ کس باور ندارد که استعداد ذهنی اعراب کم است یا از لحاظ روان شناختی دچار بیماریِ حساسیت به دموکراسی هستند. از منظری عملی تر اما برای اینکه اعراب که از این کابوس بیدار شوند و برای اینکه جهان احساس امنیت بیشتری نماید، لازم است تا موارد زیادی تغییر کند.

اولین مشکل گستردگی مشکلات کشورهای عربی است. به عنوان مثال عراق و سوریه را حتی امروزه به زحمت می توان ملت – کشور (nation) نامید. اخیراً نیز یک گروه بسیار خشنِ جهادی مناطقی را در این سرزمینها اشغال کرده و مدعی برقراری حکومتی «اسلامی» در عراق و سوریه بزرگ (شامل فلسطین، اسراییل، لبنان، اردن و بخش هایی از ترکیه) گشته که در ادامه هدف تصرف کل جهان را داراست. رهبران این گروه به دنبال قتل غیر مسلمانان نه فقط در خاورمیانه بلکه در خیابان های نیویورک، لندن و پاریس هستند. این در حالی است که مصر تحت کنترل نظامیان است. لیبی پس از سقوط معمر قذافی در انتظار لطف شِبه نظامیان یاغی است. یمن در اضطراب جنگ با القاعده یا جنگ داخلی به سر می برد. فلسطین هنوز راه زیادی تا برقراری صلح دارد. حتی الجزایر و عربستان سعودی که رژیم هایی با جیپ پر از پول نفت و گاز و دستگاه امنیتی پر ابهتی دارند، آسیب پذیر تر از آنی هستند که در ظاهر نشان می دهند. در این بین تنها تونس است که از سه سال پیش مواد لازمِ یک دموکراسی واقعی را دار است.

تفاسیر جدید از اسلام هسته ی بسیاری از مشکلات برخی اعراب است. تلفیق مسایل روحانی و با مسایل دنیوی و عدم جدا سازی مسجد و دولت که به گفته­ی بسیاری یکی از مطالبات در این دین می باشد، باعث شده است تا موسسات مستقل سیاسی شکل نگیرند. اقلیتی شبه نظامی برای دریافت مشروعیت به شیوه هایی متوسل می شوند که تفاسیر بسیار متعصبانه ای از قرآن را ارایه می کند. مسلمانان دیگر که در تهدید جنگ داخلی و خشونت های افراطیون قرار دارند به فرقه و مسلک خود توسل می جویند. در گذشته شیعه ها و سنی ها در عراق عرفا و به سادگی با یکدیگر ازدواج می کردند در مقابل امروزه اغلب مشغول ضرب و جرح و قتل یکدیگر هستند. این انحرافات خشونت بار در اسلام امروزه به مناطق بسیار دورتری مثل شمال انگلستان و نیجریه نیز رسیده است.

اما افراط گریِ دینی تنها مجرایی برای درد و رنج است و نه عامل اصلی آن. در شرایطی که دموکراسی های اسلامی در دیگر نقاط جهان (مثل اندونزی) به خوبی کار می کنند، در جهان عرب اساس دولت ها ضعیف است. تعداد کمی از دولت های عربی برای مدتی طولانی تجربه ی ملت (nation) بودن را داشته اند. انقراض امپراتوری عثمانی و تقسیم آن بلافاصله با حس حقارت از سلطه ی بیگانگانی چون فرانسه و انگلیس همراه شد. در بسیاری از نقاط جهان عرب قدرت های استعمارگر تا دهه 60 میلادی به سلطه و نفوذ خود بر این کشورها ادامه دادند. کشورهای عربی هنوز موفق نشده اند تا پیش نیازهای دموکراسی را مهیا نمایند. بده بستان ها و مجادلات پارلمانی، دفاع از حقوق اقلیت ها، آزادی زنان، مطبوعات آزاد، دستگاه قضایی، دانشگاه ها و اتحادیه های مستقل.

عدم وجود یک دولت آزاد با عدم وجود یک اقتصاد آزاد همراه شده است. پس از استقلال عقیده ی غالب برای تشکیل حکومت، مرکز گرا بوده است که اغلب از شوروی تأثیر می گرفت. این اقتصاد ضد بازار آزاد، ضد بازرگانی، طرفدار کمک دولتی و طرفدار مقررات دولتی بود. دولت های عربی اقتصاد خود را نابود کردند. دولت مرکزی اهرم قدرت اقتصادی را مخصوصاً در جاهایی که نفت دخیل بود، کشید. جایی که محدودیت های یک اقتصاد سوسیالیستی در کار نبود، "سرمایه داریِ برای خودی ها" تسلط پیدا می کرد، همانطور که در اقتصاد مصر حسنی مبارک در سالهای آخر دیده می شد. خصوصی سازی در انحصار دوستان حکومت قرار داشت. در حقیقت هیچ بازاری آزاد نبود، به ندرت شرکتی در ابعاد بین المللی رشد یافت و اعرابِ با هوش که قصد داشتند تا در کسب و کار و تحصیل موفق شوند مجبور بودند به آمریکا یا اروپا بروند.

رکود اقتصاد نارضایتی مردم را به وجود آورد. پادشاهان و رییس جمهورهای مادام العمر با استفاده از پلیس مخفی و مزدوران از خود محافظت نمودند. مسجد منبعی شد برای ارایه خدمات مردمی و از معدود مکان هایی که مردم می توانستند گرد هم جمع شده و سخنرانی ها را بشنوند. اسلام شکل افراطی به خود گرفت و مردان عصبانی که از حاکمان خود بیزار بودند از دولت های غربی به دلیل پشتیبانی کردن از این حاکمان متنفر شدند. در همین حال تعداد بی شماری از جوانان به واسطه ی بیکاری بیقرار شدند. به لطف رسانه های الکترونیک آنان به زودی دریافتند که وضعیت برای افراد مشابه در خارج از خاور میانه بسیار امیدوار کننده تر است. عجیب این نیست که چرا آنان در بهار عربی به خیابان ها آمدند بلکه این عجیب است که چرا زودتر از این نیامدند.

این موانع و مشکلات به آسانی و سرعت نمی تواند از بین رود. خارجی ها که اغلب به عنوان متجاوزان و متصرفان وارد منطقه شده اند به راحتی نمی توانند نهضت جهادی ها را خاموش کنند یا با خود فراوانی و دموکراسی را به ارمغان بیاورند. این واقعیت دست کم می بایست بعد از حمله و تصرف فاجعه آمیز عراق در سال 2003، به همگان اثبات شده باشد. پشتیبانی نظامی در حد هواپیماهای بدون سرنشین و نیروهای ویژه ممکن است قادر باشد تا از خطر جهادی ها در عراق بکاهد.این پشتیبانی شاید می بایست همیشگی باشد. حتی اگر خلافت جدید قدرت تبدیل شدن به یک حکومت معتبر را نداشته باشد، دست کم خواهد توانست برای سال های زیادی مردان جهادی تولید کند و تروریست به دیگر نقاط صادر نماید.

اما این تنها خود اعراب هستند که می توانند جریان سقوط تمدن خود را بر عکس نمایند، و اکنون امید اندکی برای این اتفاق وجود دارد. افراطیون هیچ چیزی پیشنهاد نمی کنند. حاکمان خود کامه و مردان نظامی تنها می خواهند "دوام" داشته باشند. در زمان هرج و مرج این سیاست قابل درک است اما سرکوب و رکود به هیچ وجه راه حلِ همیشگی نیستند. در گذشته هم کارگر واقع نشدند، در حقیقیت خودشان ریشه ی مشکلات بودند. حتی اگر بیداری اعراب اکنون خاموش شده باشد، نیروهایی که آن را به وجود آوردند همگی هنوز حاضر هستند. شبکه اجتماعی که در نگرش ها تحول به وجود آورد را نمی توان از بین برد. مردانی که در کاخ های خود هستند و حامیان غربی آنها باید بدانند "دوام" با اصلاحات ممکن می شود.

آیا این امیدی واهی است؟ امروز دورنما خونین است. ولی در نهایت افراطیون یکدیگر را خواهند بلعید. در همین حال در هر فرصت ممکن، سنی های میانه رو و سکولار که اکثریت اعراب مسلمان را تشکیل می دهند لازم است تا کاری کنند که صدایشان شنیده شود. و زمانی که وقتش رسید، لازم است تا آنها ذهنشان را در جهت ارزش هایی سوق دهند که زمانی جهان عرب را بزرگ ساخته بود. تحصیلات زیربنای اصلی را در پزشکی، ریاضیات، معماری و ستاره شناسی قرار داده بود. تجارت هزینه ی ابرشهرهای آنان را فراهم می کرد. و در بهترین دوران، جهان عرب لنگرگاهی بین المللی برای یهودیان، مسیحیان و مسلمانان از هر فرقه ای بود، جایی که تحمل عقاید خلاقیت و نوآوری می آفرید.

جمع گرایی، تحصیلات، بازار آزاد، اینها روزگاری ارزش های جهان عرب بودند و باز هم می توانند باشند. امروزه که شیعیان و سنی ها گلوی یکدیگر را در عراق و سوریه می شکافند و در مصر یک ژنرال سابق بر تخت جدید خود تکیه زده است، اینها بسیار دور از دسترس می نماید. اما برای مردمانی که تا این حد همه چیز برایشان بد رقم خورده است، چنین ارزش هایی تصویری از آینده ای بهتر می سازد.

منبع: اکونومیست، 5 ژوییه 2024
مجله خواندنی ها
مجله فرارو
bato-adv
bato-adv
bato-adv