حسین فخیمی در طول زندگی حرفهای خود، دورههای مختلفی با
فرازونشیب بسیار پشتسر گذاشته است. بازیهای کودکیاش با آفرینش اثر از گل
و خاک آغاز شد، پس از گرفتن مدرک کارشناسی از دانشکده هنرهای تزیینی به
اسپانیا رفت. در دانشکده هنرهای زیبای مادرید دانشگاه کمپلتکس، موفق به کسب
درجه پروفسوری طراحی «مجسمهسازی» شده و با تقدیرنامه دنخوان آوالوس،
هنرمند و مجسمهساز مشهور اسپانیایی، به سرزمین مادری خود بازگشت.
مجسمه
تختی، برنده مسابقه مجسمهسازی سال ۱۳۶۹، پیکره ششمتری سوار بسیجِِی،
طراحی و معماری داخلی یکی از ایستگاههای مترو با الهام از موتیفهای
ایرانی، مجسمه ۵/۴متری عروج، طراحی و ساخت پل متحرک شهربازی تهران به شکل
سنجابی فانتزی با ارتفاع ۱۱متر و ساخت مجسمه دکتر چمران به ابعاد ۱۲۰ در۹۰
بخشی از ساختههای فخیمی است. مجسمه مشهور صلح که در سال ۲۰۰۳میلادی از سوی
یونسکو بهعنوان نماد جهانی صلح انتخاب شد، یکی از مهمترین و زیباترین
آثار اوست. فخیمی مجسمه صلح را در سال ۱۳۶۴ ساخت. از طرحهایی که فخیمی پس
از بازگشت به کشور پیشنهاد داده طرح کارگاههای حرفهای تخصصی مجسمهسازی،
ریختهگری، مدال، نشان و همچنین تلاش پیگیر در راهاندازی واحد ارتوپدی
دستوپاسازی بدن به سازمان هلالاحمر بوده است.
پیکرتراش در آن کارگاه
مجسمهسازی کوچک در کنار بوی دلپذیر خاک و انبوهی از کاغذها، تقدیرنامهها و
همه افتخارات دیگرش موی سپید کرده و در میان مجسمههای کوچک و بزرگی که
خالقشان بوده، خلوت گزیده است. مجسمه استوار خیام در وسط کارگاه به گونهای
خودنمایی میکند که انگار از قلب تاریخ میآید. نگاهی به دستان پیکرتراشش
میکنم، فخیمی دستهایش با تمامی خطوط این مجسمه آشناست. استاد در کنار
تمامی دلخوشیهایی که در گرد خود جمع کرده از گلایههایش میگوید؛
گلایههایی که حرف دل بیشتر هنرمندان است. گفتوگویمان را با این مجسمهساز
که به بهانه ساخت مجسمه خیام انجام شده است، بخوانید:
یکی از جدیترین پروژههای کاری شما که بهنوعی تازهترین فعالیت
شما نیز بهشمار میرود، تندیس حکیم عمر خیام است. چه شد سراغ این شخصیت
رفتید؟
سال 89 قرار شد بزرگداشت خیام در ایتالیا برگزار شود. نامه شهردار فلورانس
را دارم که از این طرح استقبال کرد و رایزن فرهنگی ایران در ایتالیا نیز
به دنبال این امر بود. خود من تا پیش از این، خیام را بهعنوان شاعر
میشناختم اما از زمانی که نامه به دستم رسید احساس کردم باید این بزرگمرد
ایران را بهتر بشناسم. در نتیجه برای شناخت او ششماه در کتابخانهها
مطالعه و با شخصیتهای زیادی گفتوگو کردم و فهمیدم خیام پیش از آنکه شاعر
باشد، ریاضیدان و منجم است و در زمان خودش میل نداشته به صفت شاعر شناخته
شود. اشعار وی بعد از مرگ، منتشر شدهاند. معادلات درجه 2 و 3 ریاضی، به
خیام میرسد یا در زمان خودش ثابت کرده کره زمین گرد است و دور خورشید
میچرخد در حالیکه صدها سال بعد گالیله را به این جرم، محاکمه کردند.
برای شناخت بهتر خیام، درباره دوران سلجوقیان هم تحقیق داشتید؟
بله. با شخصیتهای مختلف گفتوگو کردم. برای اینکه دریافت من از خیام کامل
شود، از نظر مردمشناسی و باستانشناسی باید کارهایی صورت میگرفت. پس از
آن پنج ماکت ساختم. شخصیتهای مختلفی در آن مقطع از این کار بازدید کردند
مثلا آقای مسجدجامعی که در آن زمان وزیر ارشاد بود. با توجه به دشواریهای
کار نخست، ساخت اولین ماکت دوسال طول کشید اما ماکت بعدی ظرف دو ماه آماده
شد.
اساسا برای همه فعالیتها این میزان تحقیقوتفحص میکنید؟
هر کاری نیاز به تحقیق و تفحص دارد. مجسمه بههرحال ساخته میشود اما باید
در فضای اندیشه و تحقیق پیش برویم. تابهحال کتابی دیدهاید که عنوان
نداشته باشد؟ اگر بپذیریم هر اثر هنری برای خودش به اندازه یک کتاب حرف
دارد در نتیجه کلیه کارهایی که بدون «عنوان» بیان شود نوعی فریب مردم است.
نمیتوان فردی که در حال به وجودآوردن یک اثر است، ذهن خود را برای دیگران
تعریف نکند. باید دلایل شیوه ساخت و برداشت از یک اثر را بیان کند و مخاطب
درباره آن نظر دهد. انسانها از نظر فهم مشکلی ندارند و ذات انسانها از
نظر فهم در سطح بالایی قرار دارد مگر اینکه افراد از آن خوب استفاده نکرده
باشند.
مشخصات مجسمه چه بود؟ برای ساخت آن از چه سنگی استفاده کردید؟
برای یافتن سنگ، یکسالونیم در معادن جستوجو کردم. جنس مقاوم، اولین
ویژگی مدنظر من بود. برنز و سنگ مناسب بودند اما احساس کردم در سنگ بهتر
میتوان این اثر را تعریف کرد. حدود صدجلد کتاب و بروشور درباره سنگ
مطالعه کردم و اکثر معادن ایران را گشتم. حتی در افغانستان، چین، تایلند،
یونان، مقدونیه و ایتالیا نیز همین کار را انجام دادم. پیش از این در اثر
استاد صدیقی، سنگی از « کارارا» ایتالیا مورد استفاده قرار گرفته بود.
سرانجام در ازنای لرستان توانستم این سنگ را پیدا کنم. سپس هشتماه در
نزدیکی معدن سکونت داشتم و هرروز در رفتوآمد بودم تا قطعه سنگی را پیدا
کنم که پاسخگو باشد.
باید چه مشخصاتی میداشت؟
سنگی که در برابر مسایل جوی، مقاوم باشد. رنگ آن هم همینطور. مجسمه حدود
18تن وزن و 70/2متر طول دارد. البته وزن سنگ کار نخست 18تن است و دومی و
سومی حدود 12تن بود که نزدیک به ششتن آن پس از تراش، باقی ماند. از سال 79
تا به امروز حدود 14سال است که درگیر این کار هستم. بیشتر، موانع ایجادشده
سبب شده تا این میزان به طول بینجامد مثلا وقتی این کار در سازمان
زیباسازی شهرداری تهران مطرح شد برخی کارشناسان عنوان کردند این فرد دارای
توانایی انجام این کار نیست!
اما آثار، فعالیتها و تحصیلات شما مشخص بود... .
من در اسپانیا دانشجوی بااستعدادی بودم و 260 واحد را طی دوسالونیم به
اتمام رساندم که در تاریخ دانشگاه بیسابقه بود. آقای حمید پازوکی، نقاش
است. پس از 27سال که به آنجا رفته بود استادان من گفته بودند از فخیمی
بیاطلاع هستیم.
تحصیلات عالی را ابتدا در ایران دنبال کردید؟
من لیسانس را از دانشکده هنرهای تزیینی گرفتم و سپس به اسپانیا اعزام شدم.
دانشجویانی داشتیم که پس از هفتسال، هنوز دوره عمومی را نیز نگذرانده
بودند اما من دو دوره تخصصی مثل مدال و نشانسازی را در همان مدت کوتاه طی
کردم. نامههایی را که سفیر ایران در اسپانیا برای وزیر فرهنگ و هنر وقت
نوشته بود، همچنان دارم. نظر استاد من که به میکلانژ اسپانیا معروف بود و
نکاتی را درباره من بیان کرده، موجود است و سفارت هم با توجه به اتمام دوره
در دوسالونیم، تاکید داشته است از این «استعداد» بهدرستی استفاده شود.
شهید چمران با برادر من که در نیروی مخصوص بود، همکار بودند. مهندس مهدی
چمران هم با برادرم آشنا شده بود. روزی ایشان را دیده بود و صحبت از این
شده بود که دو سال است طرحهایی که آقایان حلیمی و ممیز برای نشانهای
افتخاری رزمندگان طراحی کردهاند، ساخته نشده است و کسی نیست اینها را
بسازد. برادرم گفته بود که برادرم میتواند. به دلیل نداشتن امکانات،
مشکلاتی وجود داشت اما حیفم آمد کسانی که هشتسال جنگیدهاند و جان خود را
هزینه کردهاند آنچه به سینه میزنند، ساخت بیگانه باشد. برای هر کدام حدود
10هزارتومان در سال 74 هزینه تخمین زده شده بود و من با ششهزارو500تومان
تهیه کردم و دستمزد هم نگرفتم. این بالاترین نشان «فتح» است. نشان
«ذوالفقار» هم تهیه شد. برای ساخت این مدالها به دستگاه پرس نیاز داشتیم
تا 350تن فشار وارد کند. اکثر کارگاههای داخل تهران را جستوجو کردم تا
بتوانند در این پروژه همکاری کنند. بههرحال اینها سوابق من است.
من سال 41
که وارد کارگاه موزه مردمشناسی شدم، سرپرست کارگاه خمیر مجسمهسازی به من
داد و گفت بساز! بعد از ششماه اداره کارگاهها را به من واگذار کردند در
حالیکه 18سالم هم نبود. حتی یادم هست هر اثری خلق میکردم مدیر آنجا
میگفت کار من است و من به واسطه پیشکسوتبودن ایشان، سکوت میکردم. سال 42
که هنوز وزارت فرهنگ و هنر تشکیل نشده بود پادشاه دانمارک، همسرش و ولیعهد
وی که امروز پادشاه این کشور است به ایران آمدند. مجسمهای که ساخته بودم و
با لباس عشایر فارس بود به آنان هدیه دادم. اینقدر به وجد آمدند که آقای
پهلبد گفت شما این کارگاهها را توسعه دهید و معاون هنری ایشان پیگیر
فعالیتها بود.
تا سال 51 بارها مورد توجه بودم و در این سال آقای پهلبد من
را خواست و گفت میخواهم تو را بفرستم اسپانیا. امکانات آموزش زبان فراهم
کردند و من رفتم و با آن شرایطی که گفته شد، تحصیل خود را تمام کردم.
اما بهنظر با حکومت وقت، سر سازگاری نداشتید...
ذهن من نسبت به رژیم شاه عوض شده بود. یادم هست 15هزارتومان حقوق برای من
تعیین کرده بودند اما من فقط پنجهزارتومان میگرفتم و این پولها را خرج
دستگاههای تکثیر اعلامیه میکردم. پس از انقلاب حدود 10سال در شورای
انقلاب مشغول پایهگذاری سپاه، بنیاد شهید و... بودم. اولین کاری که سال 58
انجام دادم راهاندازی خط تولید پروتز در جمعیت «شیر و خورشید» بود که
بعدها به «هلالاحمر» تغییر نام داد.
به دلیل فشارهای بینالمللی، امکان
واردات آن نبود اما این کار را با توان داخلی انجام دادم. بعد هم ایجاد
سازمان پژوهشهای علمی و صنعتی ایران که نیاز آن از دل همین محذوریتها
احساس شد. در شورای انقلاب پیرامون آن بحث، اساسنامه نوشته و پایه علمی
اساسی تعریف شد. جالب است به دلیل اینکه این سازمان زیر نظر ریاستجمهوری
در نظر گرفته شده بود و من از بانیان آن بودم، به من لقب بنیصدریبودن
دادند در حالی که من هیچوقت وی را ندیدم. در آن سالها از این مسایل کم
نداشتیم. بههرحال همه تشکیلات موازی امروز میتوانست در این سازمان دیده
شود. حتی بخش هواوفضا طوری دیده شده بود که شاخهای مثل ناسا باشد.
برای
اعضای شورا که به این مساله باور نداشتند توضیح دادم که ناسا ابتدا در یک
اتاق سهدرچهار شروع به کار کرد و دانشمندان آن، خواستند و شد. سردار شهید
تهرانیمقدم با آن خلاقیتهای عجیب در جبهه، بعدها موشکسازی را توسعه
دادند.
برگردیم به مجسمه خیام و شرایط ساخت آن... .
بله. رایزن فرهنگی ایران در ایتالیا نامهای نوشت و در زمان شهرداری آقای
کرباسچی، مدیر روابط عمومی یعنی آقای جمالی بحری، مشتاق بود که این کار
ساخته شود اما در سازمان زیباسازی، یکی از افرادی که آن ستونها و حلبیهای
میدان پاستور را ساخته، گفته بود فخیمی توانایی این کار را ندارد و
خواستند تا این کار به مسابقه گذاشته شود. این در حالی است که مجسمهای را
که امروز در میدان بسیج نصب شده، میتوانید ببینید که اثر من است. در
مسابقهای که برای پیداکردن «نماد مقاومت» در بنیاد حفظ آثار و ارزشها
برگزار شد، شرکت کردم و برگزیده شدم. قرار شد 60درصد هزینه را شهرداری
ارومیه تقبل کند و 40درصد هم بنیاد. بنیاد در قسط دوم، با من تسویه کرد اما
شهرداری ارومیه این کار را نکرد.
در زمان شهرداری آقای احمدینژاد همسرم
با ایشان دیدار کرده و داستان را گفته و شهردار وقت دستور داده بود که
اقدام و هزینهها پرداخت شود و بعد آن را به کارشناس ارجاع کرد. به زمان او
نرسید. بعد آقای قالیباف آمد و پذیرفت که نصب شود. پس از آن جلسهای
برگزار شد و در سازمان زیباسازی گفتند این زیباترین اثر درباره فتح و دفاع
است در حالی که همان دو کارشناس که قبلا ذکر آنها رفت! گفته بودند این ارزش
نصب ندارد و من توانستم دور از چشم اینها، کار را پیش ببرم.
مجسمه صلح یونسکو هم به همین مشکلات خورد؟
مسابقهای بود که یونسکو در سال 80 برای «آموزش صلح» برگزار کرد. آن سال
قرار بود 60هزاردلار به نفر اول بدهند. من اثر را دادم و هیات تایید کرد و
به یونسکو در فرانسه معرفی شد. در یونسکو هیات 15نفره تشکیل و آن را
کاندیدای جایزه کردند. آن موقع مرکز گفتوگوی تمدنها به دستور آقای خاتمی
مصوب کرد این تندیس تکثیر شده و به روسایجمهور کشورها هدیه شود اما این
اتفاق نیفتاد. این تندیس در سازمان نصب شده است.
وزیر ارشاد دولت قبل که به
آنجا رفته بود گفته بود تنها نماد ایرانی که در یونسکو وجود داشت مجسمه
صلح فخیمی است اما وقتی به ایران آمد نپرسید کاری که اینقدر پز آن را داده،
سازندهاش در چه حال است؟ من شخصا دوست داشتم این کار در ایران هم نصب
شود. من ماکت یک «آبنما» ساختم تا با مجسمهای در میدان ولیعصر نصب شود.
آبنما تعریف اسلامی دارد که برگرفته از طرحهای بینالمللی هم است. این
نماد فواره دورانی به ارتفاع 12متر است که شهرداری تا به امروز برای آن
اقدامی نکرده.
دیگر آثارتان در کجا نصب شده است؟
در زمان سیفاللهی، مدیر اجرایی سازمان حجوزیارت، ایده یک مجسمه برای نصب
در این سازمان پیشنهاد شد. فکر اولیه، کلام «لا اله الا الله» و «الله
اکبر» بود. ما برای آن یک کارگاه در خود سازمان حجوزیارت برپا کردیم. مسیر
ساخت دشواری داشت که همه آنها به شکل تصویری ثبت شده است. برای جابهجایی،
همه نگران بودند اما نماد، داخل قفس قرار داده شده و با دو جرثقیل 35تن و
10تن روی پایه نصب شد. طرحی است که این دو جمله مقدس مانند یک درخت از دل
خاک بیرون آمده و در محوطه این سازمان نصب شده است.
کارگاه شما در زمینی که شهرداری در اختیارتان قرار داده، برپا شده
و همانطور که دیدیم مجسمههای خیام پیشرفت قابلتوجهی داشتهاند. الان
وضعیت به چه صورت است؟
در روز پردهبرداری از مجسمهای که در میدان بسیج نصب شد، آقای قالیباف که
از ماجرای مجسمه خیام باخبر شده بود و وزارت خارجه هم هزینه موردنظر را
برای تکمیل و فرستادن آن به ایتالیا پرداخت نکرده بود، گفت بروید مجسمه را
تمام کنید. از آن سال یعنی 85 تا 89 در چالشهای اداری گذشته افتاده و باز
هم سازمان زیباسازی مخالفت کرده است اما از طریق سازمان فرهنگی هنری
شهرداری تهران، کار دنبال شد و کارشناسان آن آمدند و در هنگام بازدید از
کار تمجید کردند. نهایتا معاون فرهنگی اجتماعی آن نهاد، قرارداد را بستند.
سال 89 قرارداد بسته شد و دو مجسمه را سفارش دادند که من تمام کردم. افراد
مختلف به کارگاه آمدند مثل رییس فرهنگستان هنر، برخی اعضای شورای شهر،
معاون پیشین فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران. حتی هیات ایتالیایی نیز از
اثر بازدید کرد. در آن هنگام پیکره را میتراشیدم.
پس اگر این کار به اتمام رسیده، مشکل نصب کجاست؟
مشکل ایتالیا، مسایل سیاسی است. غیر از ایتالیا و آمریکا، رومانی و روسیه
هم خواستار این اثر هستند چون پوتین به خیام علاقهمند است. موضوع ایتالیا
به مسایل سیاسی خورده است. رییسجمهور این کشور، پیش از اینکه شهردار
فلورانس بوده، با این اثر مخالف است. یکی از این سه پیکره قرار است در
آمریکا نصب شود. در منهتن نیویورک، باغ بزرگی است که فضای وسیعی دارد تا
پیکره خیام نصب شود. در سفر آقای روحانی به نیویورک به ایشان گفته بودند
مجسمه ایرانی نصب کنیم. رییسجمهور نیز با آقای ظریف گفتوگو کرده و موضوع
را به آقای جنتی وزیر ارشاد ارجاع داده بود. ایشان هم در نامهای به آقای
قالیباف، سفارش مجسمه داد که شهردار تهران تاکید کرده این اثر را ساختهشده
داریم.
اعضای انجمن ایران و آمریکا نیز آمدند اثر را دیدند و ابراز
خوشحالی کردند. شورای شهر نیشابور هم وقتی از ساخت این اثر مطلع شد، برای
بازدید آمد و گفتند ما با خیام زندگی میکنیم اما اینجا خیام را پیدا
کردیم. شهردار نیشابور هم سفارش داد و در نتیجه الان تقریبا سهمجسمه آماده
است. من پیشنهاد دادم مجسمه به تنهایی در نیشابور نصب نشود چون تعریف خودش
را ندارد. جایگاه خیام در نیشابور است پس باید با تعریف مشخصی، نصب شود.
پیشنهاد دادم از معماری دوران سلجوقیان استفاده کنیم و مجسمه درون آبنما
قرار گیرد و سقف هم بهصورت «آسماننگار» انجام میشود تا بازدیدکنندگان و
علاقهمندان، در آنجا خیام را با آسماننگار ببینند چون او مدام در کائنات
تفحص میکرده و نگاهی به بالا داشته است.
در حال حاضر در حال رایزنی هستیم
که مجسمه در آمریکا هم به صورت منفرد نصب نشود. داخل همان پارک منهتن،
کارهای معماری ایرانی هم هست.
ایتالیا، آمریکا و نیشابور. تهران چطور؟
من اساسا علاقهمند بودم فقط یک مجسمه ساخته شود اما در هرجایی از دنیا
مجسمهای از خیام نصب شود، مناسب است؛ چون تعاریف فرهنگی قابل تمجیدی برای
ما دارد بدون اینکه نیاز به حرف و سخنی باشد.
نسل قدیم مجسمهسازی، به گونهای به این هنر مینگریستند و امروز
مجسمهسازی پستمدرن شده، انتزاعی شده و نسل جدید ایدههای جدیدی
آوردهاند. سیر مجسمهسازی را چطور میبینید؟
من قصد مقایسه ندارم. کلا هر اثری که در فضا قرار میگیرد باید تعریف
مردمی داشته باشد و مردم آن را دوست داشته باشند؛ اثری که با فرهنگ و ریشه
مردم ارتباط داشته باشد. اتفاقا شالوده فکری موضوعی که جنبه انتزاعی دارد
هم میتواند از آنجا نشات بگیرد که بیانی از اندیشه باشد. مجسمه صلح یونسکو
انتزاعی است اما تعریف مشخص دارد. یکی از مسایلی که در فرهنگستان هنر
داریم این است که در آن ساختمان بزرگ، به اندازه اهمیت و نام فرهنگستان کار
صورت میگیرد؟ نمایشگاهی که آنجاست مانند آنچه در موزه هنرهای معاصر یا
فلان کشور برگزار میشود، نیست.
یکی از دغدغههای ما در سال 58 بحث هنر،
موسیقی و مجسمهسازی بود. رهبر فقید انقلاب نیز به دنبال تعریف این موضوع
بودند. با این حال کملطفیهایی که ارتباطی به اسلام ندارد، در اینباره
دیده میشود. اما سوال من این است که مجسمه خیام بت است یا شما را بیشتر به
یاد عظمت خدا میاندازد؟ من رییس گروه هنرهای تجسمی فرهنگستان هنر هستم.
استاد علی معلمدامغانی (رییس فرهنگستان هنر) با لطف بسیار آمدند در کارگاه
ما و همسر استاد ارژنگ که مجسمه میدان حر را ساختهاند مجسمه را دیدند.
بههرحال بر این باورم که کارهای انتزاعی هم حتما باید معنا و اندیشه داشته
باشد.
راجع به خریداری آثار هنرمندان توسط دولت یا شهرداری نظری ندارید؟
در زمان وزارت ارشاد آقای مسجدجامعی مصوب شد یکدرصد بودجه کشور خرج خرید
آثار هنری شود. من میگویم اگر به پاریس نگاه کنید، خیلی مسایل روشن
میشود. بنیانگذار پاریس آقای «هاسمن» است. در زمان ناپلئون با پشتوانه
ایشان این مسوولیت به وی واگذار میشود. بر اساس برنامه، روستاهای اطراف
پاریس را میکوبند و فضا را برای ساختن شهر مهیا میکنند. شکل شهر از هر
زاویه با هم هماهنگ است. دیوارهها، آثاری که در آن جانمایی شده، حسابشده
است. اولین بودجهای که در نظر گرفته برای فضاسازی، اولویت دوم هنرهای زیبا
و معماری و اولویت سوم ساختن نیمکت و خیابان است. من موافق خرید آثار هنری
هستم اما مشکل، نوع نگاه است. این کار باید در چارچوب یک اندیشه دنبال
شود. سفارش دهند اما بر مبنای تعریف باشد. نباید فرمایشی باشد.