bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۹۷۰۳۵

مژده لواسانی: دوره رضا رشیدپور و فرزاد حسنی تمام شد

تاریخ انتشار: ۱۵:۵۰ - ۱۳ تير ۱۳۹۳
«مژده لواسانی» حالا در غیاب بعضی مجری‌های اسم و رسم‌دار بیشتر شناخته شده و فعلا مجری شماره یک برنامه‌های تلویزیونی است. با خانم مجری جوان در روزهایی به گفت‌وگو نشستیم که به یک‌باره اجرای «کافه سوال» را به دلایلی به طور موقت 10 شب پخش نمی‌کنند تا غیبت او نشان دهد که سهم پررنگی در محبوبیت این برنامه شبانگاهی دارد.

گفت‌وگوی همشهری جوان با مژده لواسانی درباره اوضاع و احوال کم‌رمق این روزهای اجراهای تلویزیونی را در ادامه می خوانیم:
 
به نظرتان بهترین مجری تلویزیون کیست؟
اجرای آقای شهیدی‌فرد را خیلی می‌پسندم. اجرایش هم استاندارد است، هم فقط قشر خاصی طرفدارش نیستند و واقعا متخصص کار خودش است. در بین دوستان دیگر هم احسان علیخانی، فرزاد حسنی، محمدجعفر خسروی، علی ضیاء، ژیلا صادقی و محمد سلوکی در ژانرهای خودشان مجری‌های صاحب‌سبکی هستند که برنامه‌های تاثیرگذاری هم داشته‌اند ولی انتخاب اولم بین مجری‌ها همیشه شهیدی‌فرد است.
 
چرا؟ ویژگی‌هایش را مشخص‌تر بگویید.
آقای شهیدی‌فرد سواد لازم اجرا را دارند؛ از سینما و تئاتر تا اجتماع و سیاست. آدم مطمئن است که این مجری که روبه‌روی آنها نشسته هم تسلط دارد، هم سواد و بیان بسیار خوب و هم ریتم گفت‌وگو را می‌شناسد. نکته مهم اجرای محمدرضا شهیدی‌فرد و حتی احسان علیخانی این است که خودشان تهیه‌کننده برنامه‌هایشان هستند و صفر تا صد برنامه دست آنهاست. من مجری هر قدر هم هر کاری بکنم، وقتی برنامه از آن خودم نباشد، اجرا سخت می‌شود. در صورتی که تلاش می‌کنم حتما در اتاق فکر برنامه باشم وگرنه اجرا نمی‌کنم ولی وقتی تهیه‌کننده برنامه‌ات هم هستی، گاهی احساس می‌کنی که برنامه الان به پاساژ دیگری احتیاج دارد، یا حتی ممکن است برنامه‌ریزی‌ات را تغییر بدهی. این کار خیلی به اجرا و حفظ ریتم گفت‌وگو کمک می‌کند.

خاطرم هست آقای شهیدی‌فرد می‌گفت «من می‌چینم که مثلا ریتم گفت‌وگو با آقای حداد عادل الان جوری هست که باید بعدش فلان موسیقی را پخش کنیم. باید از این فراز شروع کنیم و به این فرود برویم.» این تنظیم خیلی مهم است و همه چیز فقط شوآف و سر و صدای بیخود نیست. این تاثیرگذاری حاصل این انتخاب‌های سنجیده است. از خصوصیات دیگر ایشان هم این است که مثل همه رادیویی‌ها استخدام واژگان و بیان درستی دارند. من آزار می‌بینم که گاهی مجری‌ها غلط حرف می‌زنند، کلمات را می‌خورند و فکر می‌کنند چون تلویزیون است و اشکال‌های اجرا با چیزهای دیگر پر می‌شود، ایرادی ندارد. اما این غلط حرف زدن، شیوه نسل من شده است. ولی ما این مشکل را در کسانی مثل ژاله صادقیان، محمدرضا شهیدی‌فرد و جعفر خسروی نمی‌بینیم.
 
اینکه برنامه‌هایی را به اسم مجری‌اش می‌شناسیم، فارغ از تهیه‌کننده بودن خود آنها، چه فاکتورهای مهم دیگری باعث این اتفاق می‌شود؟
گاهی خوش‌اقبالی‌هایی هم برای ما مجری‌ها اتفاق می‌افتد. شرایط و زمان دست به دست هم می‌دهند که یک مجری دیده شود. مثلا درباره برنامه‌ای مثل «ماه عسل» که موفق است و همه آن را می‌بینند، تایم پخش برنامه خیلی مهم است. به خاطر همین قطعا برنامه شناسنامه‌دار می‌شود و همه آن را دنبال می‌کنند. نکته بعدی، اهمیت خلاقانه بودن کارهاست. اینکه شرایط هم کمک کند، خیلی مهم است. یعنی مدیری داشته باشی که کمک کند برنامه‌ات روز به روز بهتر شود، همکارانی داشته باشی که به تو کمک کنند، دستت باز باشد و ... اینها اصولا برای خانم‌ها کمتر پیش می‌آید. هزار و یک دلیل دارد اما اینکه برنامه به اسم کسی می‌شود، به خاطر این است که ایده و اجرا و ساختش برای یک نفر است.
 
یک بار مجری‌های تلویزیون را دسته‌بندی کردیم؛ مجری‌های عصر نیمرخ، مجری‌های جسور و مجری‌های عصر ژانگولر. شما در کدام دسته هستید؟
قبلش باید چیزی بگویم. نکته این است که جامعه ما الان این میزان جسارت را برنمی‌تابد.‌ دوره رضا رشیدپور و فرزاد حسنی و ... تمام شده.
 
چرا این اتفاق افتاده؟
احتمالا به خاطر حاشیه‌هایی بود که بعد از آن دوران به وجود آمد. شما الان تصور کنید که «کوله پشتی» با آن شرایط ساخته شود یا برنامه‌های رضا رشیدپور با آن شرایط. به شما تضمین می‌دهم دیگر اتفاقات آن دوره تکرار نمی‌شود. حتی این دوستان هم که به تلویزیون برگشته‌اند، دیگر آنها نیستند.
 
بله، مثل اجرای بعضی از همین مجری‌ها در برنامه‌های تحویل سال که فرسنگ‌ها با دوران اوجشان فاصله دارد!
احتمالا به خاطر پیامدهای آن دوره است. الان خود همین آدم‌ها با همان شرایط هم نمی‌توانند همان اتفاق سابق را تکرار کنند. بارها پیش آمده که اجرا هم کرده‌اند اما دیگر آن نیستند. به خاطر همین باید بپذیریم که دهه 80، یعنی در همان دوره‌ای که «شب شیشه‌ای» و «کوله پشتی» و ... داشتیم، شرایط فرق داشت. ما الان حتی «مردم ایران سلام» هم نداریم! فقط کافی است به جایگزین‌های این برنامه‌ها نگاه کنید. پس کم‌لطفی است که بگوییم مجری‌ها دیگر تاثیرگذار نیستند. به هر حال آستانه تحمل همه ما پایین‌تر آمده. الان خیلی‌ها به من می‌گویند به جای این همه اذیت شدن، برنامه خانواده را اجرا کن که راحت‌تر است. مشکلی پیش نمی‌آید، آنتن هم داری و اینقدر حساسیت درباره‌ات وجود ندارد. ولی من به یک چیزی معتقد هستم که وقتی قرار است یک ماه روی آنتن باشم، یک ماه تاثیرگذار اجرا کنم. برایم مهم نیست که دائم برنامه داشته باشم.
 
با همه اینها همیشه تلاش کرده‌اید که کدام ویژگی اجرا در شما پررنگ‌تر باشد؟
با این پیش‌زمینه که گفتم، من خیلی جاها احتیاط را کنار گذاشتم و تاوانش را دیدم. الان شش ماه از اجرای «کافه سوال» می‌گذرد و شش سال پیر شدم. خیلی حساسیت وجود داشت. تاوانش را هم دادم اما به این معتقد نیستم که برای جسارت به خرج دادن، ژانگولر بزنم و مثلا پاپیون سرم کنم! این اتفاق باید در محتوا و لحن اجرایم بیفتد. واقعیت هم این است که کم‌لطفی است که یک مجری را با دیگران مقایسه کنیم و شرایط کاری و زمانی‌اش را در نظر نگیریم؛ مثلا بگوییم اگر به جای فلانی احسان علیخانی بود، این برنامه خیلی بهتر می‌شد.
 
پس خودتان دوست دارید جسارت بیشتری داشته باشید.
خیلی زیاد. دوره برنامه‌های تاثیرگذار را بیشتر می‌پسندم. ما الان واقعا غیر از «نود» چه کار می‌کنیم که بگوییم آن برنامه گرفته؟ نمی‌خواهم تلاش همکارانم را زیر سوال ببرم ولی شاید سطح توقع مردم بالا رفته. شاید رسانه‌هایی که کنار آنها قرار دارند و به راحتی به آنها دسترسی دارند، باعث این انتظارات شده. وقتی هزار و یک راه دیگر هست که طرف در لحظه می‌تواند کلی اطلاعات بگیرد، چرا باید یک برنامه معمولی را ببیند؟ شرایط از گذشته‌ای که فقط مردم بودند و یک تلویزیون، خیلی عبور کرده.
 
خودتان فکر می‌کنید به خاطر چه ویژگی‌هایی از بقیه مجری‌های هم‌نسلتان بیشتر دیده می‌شوید؟
از هر چیز کلیشه‌ای فرار می‌کنم؛ مثلا از اینکه هر شب پلاتوی یکسان بگویم. خیلی‌ها هم اجرایم را نپسندیده‌اند. خیلی‌ها این میزان صمیمیت و خود بودن را نمی‌پسندند. همیشه می‌گویم واقعا به تعداد آدم‌ها درباره آدمی که روبه‌روی دوربین قرار می‌گیرد، نظر وجود دارد. همان لحظه‌ای که یک نفر مثلا از شال من خوشش می‌آید، همان لحظه یکی دیگر اس ام اس می‌دهد «این چیه پوشیدی؟» سلیقه‌ها آنقدر مختلف است که فقط می‌توانی حدی از استاندارد را رعایت کنی ولی نمی‌توانی همه را جذب کنی. جز صمیمیت، در «کافه سوال» سعی کردم در جاهایی که می‌شود، ورود پیدا کنم و خودم با سوال و جهت دادن به گفت‌وگو تاثیر بگذارم.
 
هنوز به جواب دقیقی نرسیده‌ام. شما دقیقا چه ویژگی‌ای را به اجراهای تلویزیونی اضافه کرده‌اید؟
خودم برنامه‌هایم را خیلی می‌بینم که ایرادهایم را بگیرم. البته الان به جایی رسیدم که دیگر خودم را نمی‌توانم ببینم ولی بازتاب‌ها این است که خیلی‌ها می‌گویند گرمی، مهربانی، صمیمی هستی و حرفت را راحت می‌زنی. یک ویژگی ظاهری هم دارم که خیلی‌ها دوستش دارند؛ من خیلی لبخند می‌زنم. انتقادها درباره‌اش زیاد است اما حذفش نکرده‌ام. مثلا برخی می‌گویند چه دلیلی دارد یک مجری چادری این همه لبخند بزند؟ این ویژگی از خودم است. اصلا بگذار بگویند «اون دختره که همیشه دهنش بازه!»
 
بازتاب‌های منفی چطور؟
یک بخشی این است که بعضی بیننده‌ها معتقدند خانم چادری نباید اینقدر تحرک داشته باشد و اینقدر صمیمی باشد. قضاوت می‌کنند. اینها آزاردهنده است چون من به شدت به اصول خودم معتقدم و اصلا نمی‌پذیرم براساس یک قضاوت نادرست از نوع اجرا به نوع شخصیتم برسند. خیلی وقت‌ها دوستان دلیلی هم ندارند ولی اجرایم را دوست ندارند! من هم از کنار آنها می‌گذرم. خیلی‌ها هم می‌گویند دستت را خیلی زیاد تکان می‌دهی و خیلی تحرک داری. متاسفانه نتوانسته‌ام اینها را در اجرایم کنترل کنم به خاطر اینکه بعضی‌هایش واقعا ذاتی هستند.
 
احتمالا کامنت‌هایی هم گرفته‌اید که شبیه نامداری اجرا می‌کنید.
بله، یک دوره‌ای زیاد بود اما بعد از «کافه سوال» نه. بعد از رفتن ایشان از آیتم «تازه‌ها»ی برنامه خانواده شبکه یک، به من پیشنهاد شد که این آیتم را اجرا کنم اما محکم ایستادم و گفتم اگر اسم و ساختار تغییر نکند، جای کسی و زیر سایه هویت کس دیگری نمی‌روم. جای کسی رفتن بدترین و غیرحرفه‌ای‌ترین کاری است که آدم‌ها می‌توانند انجام بدهند. پس اگر می‌خواستم شبیه‌سازی کنم فرصت بهتری برایم مهیا بود.

یک‌سری شباهت‌های ظاهری وجود دارد که شاید اگر چادری نبودم و نوع پوششم اینطوری نبود، اصلا این اتفاق نمی‌افتاد. در حالی که از بچگی همین پوشش را داشته‌ام. اتفاقا به نظرم الان خیلی تفاوت داریم. ایشان همکار بسیار خوب و کاربلدی هستند و با توجه به اختلاف سنی، زودتر وارد تلویزیون شده‌اند. همینطور که مردم آن اوایل درباره احسان علیخانی می‌گفتند که مثل فرزاد حسنی است تا خودش را تثبیت کرد، الان هم زمان این مسئله را حل می‌کند. اتفاقی که بعد از «کافه سوال» افتاده و از بیرون هم خیلی‌ها می‌گویند مسیرها جدا شده.
 
در این دوره گذار تلاشی کردید از این شباهت‌ها فاصله بگیرید؟
در ظاهر که این اتفاق نمی‌افتاد، به خاطر همین سعی کردم در جانمایه کار این اتفاق بیفتد. یعنی در عمق اجرا؛ از سواد و تسلط تا بیان. همه تلاشم را کردم که نوع لحنم متفاوت باشد. البته شیوه بیان ما هم خیلی متفاوت است. از نظر خودم چون این شباهت وجود نداشت، برای خودم سخت نبود. من یک خودخواهی درونی دارم که اصلا نمی‌توانم جایی باشم که یک نباشم. بنابراین اصلا نمی‌توانم تقلید کنم و شبیه کس دیگری باشم. البته حتما یک‌سری تاثیرپذیری از آدم‌هایی که با آنها کار کرده‌ام داشته‌ام.
 
خودخواهی‌تان در اجرا خیلی کم است. مخاطب انتظار دارد تا جایی که می‌توانید با رعایت همه خط قرمزها، کمی بی‌پرواتر و با جسارت بیشتری اجرا کنید که بیشتر به چشم بیایید.
این مساله در هر گفت‌وگویی مختلف است؛ مثلا وقتی درباره آلودگی هوا گفت‌وگو دارید و اسپانسرتان یک سازمان مرتبط است، خیلی جسارت می‌خواهد که طرفی را که پول داده، زیر سوال ببرید. وضعیت مشارکتی برنامه‌های تلویزیون دست و پای ما را خیلی می‌بندد. به خاطر همین می‌گویم که برنامه‌های الان را با چند سال قبل مقایسه نکنید. تازه خیلی تلاش می‌کنم که اینجور نباشد. قبلا دوستان مسئول جلویم سوال می‌گذاشتند و می‌گفتند این سوال‌ها را بپرسید اما به آنها برمی‌خورد که می‌گفتم سوال نمی‌خواهم، فقط محورهای مد نظرتان را بگویید.
 
پس قبول دارید که گاهی اجراهایتان خنثی است؟
قبول دارم. کی بدش می‌آید که پررنگ‌تر باشد؟ مخصوصا که ذاتا این ویژگی را دارم. اصلا به خاطر اینکه در رادیو همیشه سردبیری کرده‌ام و لیدر یک جریان بوده‌ام، این ویژگی در زندگی شخصی‌ام خیلی هست که زود قانع نشوم. یک بخشی‌اش هم به این برمی‌گردد که من حقوق خوانده‌ام و اصلا جنس استدلال قوی می‌طلبد این ماجرا را ولی فعلا رشد این ویژگی‌ها تابع شرایط است.
 
یک جور دیگر بپرسم. اصلا دوست دارید امضای اجراهای شما چه باشد؟ وقتی می‌گوییم مژده لواسانی آن تصویر به ذهنمان برسد.
خیلی دلم می‌خواهد سواد داشتنم در اجرا پررنگ شود. یکی از ادعاهایم که خودم به آن معتقدم، این است که توی هم‌نسل‌های خودم خیلی کمتر اتفاق می‌افتد که این میزان مطالعه، مشورت و تسلط روی بحث داشته باشند. اصولا دوستان هم‌نسلم دنبال عمق ماجرا نیستند؛ چیزی که در اجرای شهیدی‌فرد هست. سواد خیلی مهم است.
 
با همه اینها مژده لواسانی در خلوت‌هایش سقف اجرای خودش را کجا می‌بیند؟ آیا می‌خواهد در نهایت شبیه آدم خاصی اجرا کند؟
اتفاقا چند روز پیش چند نفر می‌گفتند «بسه دیگه. اوج اجرا این است که در 24 سالگی یک برنامه را در ساعت پیک 9 شب در شبکه دو اجرا کردی». در 24 سالگی یعنی خیلی زودتر از خیلی‌های دیگر. اصولا برای خانم‌ها هم این اتفاق نمی‌افتد ولی برای من افتاده. ما ستاره زن در اجرا خیلی کمتر داریم. گفتم مگر رسانه سقف دارد؟ قطعا دلم می‌خواهد که برنامه تاثیرگذار داشته باشم. ولی ذات رسانه بی‌رحم است و تو باید به هزار چیز تسلط داشته باشی تا بتوانی در این مسیر بروی. آن چیزی که باعث می‌شود به آینده امید داشته باشم، این است که «هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک / گرم تو دوستی، از دشمنان ندارم باک».
 
بامزه ترین نظری که درباره اجرایتان از مردم شنیده‌اید، چه بوده؟
نصف اس ام اس‌های برنامه و کامنت‌هایم این است که شال‌هایتان را چه جوری می‌بندید، لطفا در برنامه آموزش بدهید! در این‌باره اصرار هم دارند و بعضی‌هایشان می‌گویند شما این کار را نمی‌کنید چون نمی‌خواهید ما یاد بگیریم! یا می‌پرسند شال‌هایتان را از کجا می‌خرید.
 
حالا واقعا برای خرید لباس‌های اجرا برنامه‌ریزی دارید؟
خیلی مشاوری ندارم ولی خودم حتما برنامه‌ریزی دارم. یعنی حتما هارمونی شال با آستین‌های مانتو را رعایت می‌کنم. اتفاقا کار من سخت‌تر است چون آستین مانتو هم باید با شالم هارمونی داشته باشد. معمولا کسی اینجوری رنگ‌ها را سِت نمی‌کند و فقط چادر مشکی می‌پوشند با یک شال رنگی. همیشه هم سعی دارم تکراری نپوشم.
 
پس همه این لباس‌ها باید مال خودتان باشد!
بله و با انتخاب خودم.
 
مگر حجم خریدتان چقدر است؟
خیلی زیاد. در هر سفری که می‌روم، تنها چیزی که برای خودم می‌آورم شال و مانتو است. مدام به این فکر هستم که این شال به آن مانتو می‌خورد؟ ما حتما باید به فضای بصری برنامه برای مخاطب احترام بگذاریم و لباس‌های خوشرنگ و آراسته بپوشیم. اتفاقا از این نظر خیلی هم از من انتقاد می‌شود. مثلا می‌گویند این کار با سبک زندگی ایرانی - اسلامی مغایر است. به خاطر همین همیشه می‌خواهم ثابت کنم که کجای این کار مغایرت دارد! مگر من خلاف شرع انجام می‌دهم یا اسراف می‌کنم؟ به هر حال هر کار و شغلی لوازم خاص خودش را دارد. بیننده‌های تلویزیون که نمی‌توانند هر شب من را با یک رنگ تکراری ببینند.
 
بدترین انتقادی که شنیده‌اید چه بوده؟
گاهی درباره موضوعات برنامه انتقاد و بدون در نظر گرفتن ملاحظات سازمان، مجری را سیبل می‌کنند. مثلا وقتی موضوع برنامه «شبکه‌های اجتماعی» بود - که با این انتخاب درباره خودمان عملیات انتحاری انجام دادیم! - کلی ضرورت‌ها و حساسیت‌های سازمانی وجود داشت اما بعضی مخاطبان فقط مجری را متهم می‌کردند که چرا از این طرف ماجرا بیشتر دفاع نمی‌کنم. در فصل جراحی «کافه سوال» هم بازیگرهایی آمدند که من از آنها پرسیدم «چرا دماغتان را عمل کردید؟»، بعدش طرفدارهایشان ناراحت شدند و هجمه‌های وحشتناک داشتند که «درست است از بازیگر محبوب ما این سوال را می‌پرسی؟!» خب طرف خودش راضی است و اصلا برای همین به برنامه آمده! البته الان حجم قضاوت‌های شخصی خیلی کمتر شده. مخاطب زمان می‌خواهد که ارتباط برقرار کند و از یک جایی به بعد همراه می‌شود.
bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو