آقای بیژن معصومی-یکی از مخاطبان فرارو- گزارشی تحلیلی برای فرارو ارسال کرده است
آتش توپخانههای رسانهای به راه افتاده است. هدف، دولت و مشاورش، «حسام الدین آشنا» و دلیل هم انتقاد از صدا و سیما است.
این توپخانهها از این آتش بازیها زیاد داشتهاند. تا رسانهای را به محاق توقیف نکشند و مدیری را به زیر نیاورند دست بردار نیستند. آنقدر خبر تولید میکنند و نمایندگان (مجلس) همسو را به گفتگو وا میدارند تا به هدف خود برسند.
اکنون هم دو روزی است که روی مشاورش رییس جمهور حسام الدین آشنا تمرکز کردهاند. تاکنون هم حدود ۲۰ خبر تولید کردهاند تا از یک سو «آشنا» را از دایره «شورای نظارت بر صدا و سیما» خارج کنند و از سوی دیگر فریاد وا مظلومای رسانه به اصطلاح ملی سر دهند.
چالش دولت و صدا و سیما
دومین مصاحبه تلویزیونی، حسن روحانی، به سرآغاز تنش در روابط صدا و سیما و دولت، تبدیل شد. هر چند این تنش خیلی دیر بر این روابط حاکم شد چرا که با توجه به رویکرد متفاوتی که صدا و سیما نسبت به دولت یازدهم در مقایسه با دولتهای نهم و دهم پیش گرفته بود انتظار میرفت که این دو زودتر به اختلاف و چالش برسند.
اما یک پا ایستادن عزت الله ضرغامی، رییس صدا و سیما برای انتخاب مجری گفتگوی ویژه تلویزیونی رییس جمهور با تاکید بر اینکه این موضوع در حیطه اختیارات حرفهای صدا و سیما است، کاسه صبر دولت را لبریز کرد و آتش زیر خاکستر شش ماه گذشته را شعله ور کرد.
دولت و مشاورانش، دیگر نتوانستند مهر سکوت شش ماه گذشته - از زمان آغاز به کار دولت - را تاب آوردند و از همین رو زبان به انتقادات علنی گشودند.
هر چند برخی، عامل بروز چنین فضای انتقادی را هم در رویکرد خود صدا و سیما جستجو میکنند. چرا که پس از آن گفتگوی تلویزیونی رییس جمهوری و بروز تنش در روابط دولت و صدا و سیما، انتقادات از دولت افزایش یافت و صدا و سیما در برنامههای مختلف عملکرد دولت را با صراحت و یا با کنایه زیر سوال برد.
پس از آن حسام الدین آشنا ابتدا یک نامه انتقادی در مقام «نماینده قوه مجریه در شورای نظارت بر صدا و سیما» در پی انتصاب «سریع القلم» به عنوان مشاور رییس جمهور به ضرغامی نوشت که این نامه از سوی رییس صدا و سیما بیپاسخ ماند و در ادامه چند روز پس از این نامه، مشاور رییس جمهور با انتشار یادداشتی در صفحه فیس بوک خود به صدا و سیما تاخت.
سپس آشنا در مراسم رونمایی از کتاب «پایان تکصدایی» در فرهنگسرای ارسباران به شیوه مدیریتی ضرغامی اعتراض کرد و گفت: «از نگاه مدیریت سازمان صداوسیما، این سازمان حق نظارت برهمه جهان، همه جامعه و همه قوای رسمی کشور را دارد، اما هیچ کس حق ندارد بر عملکرد این سازمان نظارت کند و شورای نظارت بر صداوسیما نیز جنبه تشریفاتی دارد.»
وی افزود: «از نگاه رییس سازمان صداوسیما شواری نظارت براین سازمان جلسهای تشریفاتی است که هر دو هفته یکبار برای گپ زدن و گعده کردن تشکیل میشود. انگار این شورای نظارت بر سازمان صداوسیما نیست، شورای نظارت صداوسیما بر رئیس جمهور است!»
این انتقادات کافی بود تا آتش رسانههای خاص علیه دولت و مشاورش به راه بیفتد چرا که احساس کردهاند باید از رسانه همسوی خود حمایت کنند. این همان انتقادی است که سالهای سال است نسبت به صدا و سیما مطرح میشود. اینکه چرا این رسانه که قرار بود «ملی» باشد خود را وابسته به یک طیف و جناح خاص میداند و یا جریانی خاص این رسانه را در راستای اهداف سیاسی خود مصادره کرده است.
صدا و سیما؛ رسانهای که قرار بود ملی باشد
صدا و سیما، نهادی عریض و طویل است که براساس قانون اساسی، بودجه سالانه آن در قانون بودجه کل کشور و از محل درآمدهای عمومی دولت تعیین میشود. بر این اساس به نوعی صدا و سیما از پول بیت المال ارتزاق میکند. از این رو انتظار میرود که صدا و سیما، به معنای واقع کلمه «رسانه ملی» باشد، رسانهای که منعکس کننده نظر همه مردم با هر نوع تفکر و عقیدهای باشد.
با این حال عملکرد صدا و سیما در ادوار مختلف نشان داده است که این رسانه نه تنها ملی نبوده است بلکه در انحصار و تحت نفوذ جریانی خاص بوده است.
در حالی در دوران اصلاحات، صدا و سیما رویکردی تماما انتقادی نسبت به دولت وقت داشت و تمام عملکرد آن و همراهانش زیر ذره بین نقد میبرد که در دولت نهم و دهم این رسانه به اصطلاح ملی تمام قد پشت دولت محمود احمدینژاد ایستاده بود و از هر نوع عملکرد ناثواب دولت هم دفاع میکرد.
در دو دولت محمود احمدینژاد، اصلا صدا و سیما به نوعی تبدیل به تریبون دولت شده بود و رییس جمهور وقت هرگاه که اراده میکرد میتوانست از فرصت گفتگوی زنده تلویزیونی استفاده کند. بر همین اساس رکورد گفتگوی زنده تلویزیونی در اختیار احمدینژاد است.
نوع رابطه صدا و سیما با دولت ارتباطی تنگاتنگ با بودجه آن هم دارد. بنا به گفته رئیس صدا و سیما، در دولت گذشته نسبت درآمد به نسبت کمک دولت یک به سه بوده یعنی ۵٠ میلیارد سازمان صدا و سیما درآمد داشت و دولت هم ١۵٠ الی ١۶٠ میلیارد کمک میکند اما در دولت آقای روحانی، این نسبت یک به یک شده یعنی درآمدهای صدا و سیما ٧۵٠ میلیارد و سهم دولت نیز همین میزان است.
بر این اساس اگر تاکنون راه حضور حسن روحانی در صدا و سیما برخلاف محمود احمدینژاد ناهموار بوده و رویکرد آن با دولت همچون گذشته مهرورزانه نبوده است به این دلیل باشد هر چند نگاه سیاسی و جناحی همچنان عامل اصلی در این باره محسوب میشود.
این در حالی است که بعد از روی کارآمدن دولت تدبیر و امید، انتظار میرفت صداوسیما نیز همگام با تغییرات صورتگرفته در ساختار قدرت و مطالبه اعتدال و میانهروی از سوی مردم، عملکرد و رویکرد خود را همسو با خواست مردم و منافع ملی اصلاح کند؛ اما نه تنها چنین نشد بلکه این رسانه که باید صدای ملت باشد، تبدیل به تریبونی برای گروه و جناحی شد که مخالف وفاق و آشتی ملی و رفع تنشها و چالشهای داخلی و خارجی است.
بسیاری معتقدند که بیتوجهی مدیران صداوسیما به انتقادات و عدم اصلاح رویه خود به دلیل عدم وجود نهادی قوی برای نظارت بر این رسانه است.
طبق اصل ١٧۵ قانون اساسی نصب و غزل رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی با مقام معظم رهبری است و شورایی مرکب از نمایندگان رئیس جمهوری، رئیس قوه قضاییه و مجلس شورای اسلامی وظیفه نظارت بر صدا و سیما را برعهده دارد. بر این اساس رئیس صدا و سیما نه تنها در مقابل مقام معظم رهبری بلکه در مقابل روسای قوای سه گانه مسئول است و باید به نمایندگان آنها در شورای نظارت بر صدا و سیما پاسخگو باشد.
با این حال صدا و سیما نه تنها خود را در مقابل این شورا پاسخگو نمیبیند بلکه با کمک عوامل رسانهای و حزبی و سیاسی خود در صدد یک دست کردن ترکیب این شورا است تا این شورا را به گفته حسام الدین آشنا شورایی برای دفاع از صداوسیما تبدیل کند تا نظارت.