bato-adv

"نهضت جنگل حرکت اسلامی نبوده"

«ما وقتي بزرگان تاريخ‌مان را مي‌كنيم زير خاك، با گذاشتن يك سنگ مي‌گوييم برو پي كارت و طلاقش مي‌دهيم.» اين آخرين حرف‌هاي افشين پرتو در پايان مصاحبه‌يي درباره نهضت جنگل است. دكتر پرتو درباره نهضت جنگل كارهاي منتشر نشده زيادي دارد. برخي از آنها تصحيح است مثل خاطرات بحرالعلوم و خاطرات احسان‌الله خان.
تاریخ انتشار: ۰۸:۰۶ - ۱۱ آذر ۱۳۹۲
«ما وقتي بزرگان تاريخ‌مان را مي‌كنيم زير خاك، با گذاشتن يك سنگ مي‌گوييم برو پي كارت و طلاقش مي‌دهيم.» اين آخرين حرف‌هاي افشين پرتو در پايان مصاحبه‌يي درباره نهضت جنگل است. دكتر پرتو درباره نهضت جنگل كارهاي منتشر نشده زيادي دارد. برخي از آنها تصحيح است مثل خاطرات بحرالعلوم و خاطرات احسان‌الله خان.

 مي‌گويد در اتفاقي شگرف در باكو با زن پسر احسان‌الله خان كه پيرزني بوده ديدار داشته و او در نهايت محبت دست‌نوشته‌هاي احسان‌الله خان را به او داده و گفته كه چون امكان دارد امروز يا فردا بميرد و اين اثر كلا نابود شود، آن را به او مي‌دهد. تصحيح شده آن اثر اكنون در نزد او است يا مثلا خاطرات بحرالعلوم كه مضمون انتقادي دارد و در نقد نهضت جنگل نوشته شده، متن تصحيح شده‌اش نزد او است و انتظار چاپ را مي‌كشد. او در اين گفت‌وگو به نقش رويدادهاي جهاني و تاثير آن در نهضت پرداخته و ناخواسته به ايراد بنياديني كه در همه پژوهش نهضت جنگل وجود دارد، اشاره كرد؛ مساله اسناد منتشر نشده از نهضت جنگل.

او مي‌گويد: نزديك به 600 هزار برگ سند در جمهوري آذربايجان درباره تاريخ گيلان وجود دارد كه از اين مقدار 250 هزار برگ مرتبط با نهضت جنگل است. اسناد مراكز اسناد روسي، انگليسي، تركيه (عثماني)، آلمان و ارمنستان هنوز خوانده نشده است و با وجود اين اسناد منتشر نشده در واقع همه تحقيقاتي كه درباره نهضت جنگل تاكنون در ايران منتشر شده دچار نقصان هستند. گفته‌هاي او را كه بيشتر شكل شكواييه دارد تا مصاحبه در قالب اين گفت‌وگو بخوانيد.

از نظر شما براي اينكه درباره مسائل نهضت جنگل به واقعيت تاريخي نزديك شويم، چه مسائلي را بايد لحاظ كنيم؟
ببينيد نهضت جنگل در واقع يك ماجراي هفت‌ساله است و در آغاز جنگ جهاني اول هم يعني در سال 1333 قمري (1914 ميلادي) شروع مي‌شود. جنگ جهاني اول كه تمام مي‌شود اين نهضت پايان پيدا نمي‌كند. ما در طول اين زمان نهضت چند ماجراي عمده داريم؛ يكي خود روند جنگ جهاني اول، جابه‌جايي قدرت‌ها در ايران، مبارزات و منازعات روس‌ها و انگليسي‌ها كه آمدند جزو متفقين و آلماني‌ها و عثماني‌ها كه جزو متحدين شدند و گيلان به عنوان يك محلي كه روس‌ها هر گاه اراد ه مي‌كردند وارد ايران شوند، به علت اينكه نيروي دريايي‌شان در انزلي نيرو پياده مي‌كرد، اينجا آن سنگر اوليه بود كه بايد فتح مي‌شد.

در نتيجه حضور روس‌ها و دقت و مراقبت انگليسي‌ها در اينجا كه با توجه به اينكه روس‌ها جزو متحدين آنها بودند ولي براي آنكه بر آنها احاطه پيدا نكنند و بعدها در اين منازعه با رقيب‌شان بازنده به حساب نيايند آنها هم سعي مي‌كردند كه در اتفاقات جنگل يك حضور علني، شايد پنهاني ولي قدرتمندانه داشته باشند. به همين جهت بدون برو برگرد انگليسي‌ها هم عناصر و عوامل‌شان را به درون اين نهضت هل دادند تا بعد‌ها در تصميم‌گيري‌هاي سياسي از حضور آن عوامل و عناصر استفاده كنند.

ورود به داخل نهضت هم در واقع آسان بوده …
بله، بدنه اين نوع حركت‌ها چندان مقاوم نيست و چون به ناگهان شكل مي‌گيرد ، در نتيجه پذيراي همه هست و اصلا نهضت جنگل شايد برخلاف تمام رويدادهاي آن زمان ايران، يك مجموعه‌يي از حضور انواع و اقسام تفكرات بوده. يعني كساني آمدند كه بالذاته چپگرا هستند. كساني هستند كه دقيقا رو به سياست انگليسي‌ها دارند. عوامل و عناصر روس‌هاي تزاري در آن هستند. عوامل و عناصر آلماني‌ها و عثماني‌ها به سبب آن كمك‌هاي نظامي و تسليحاتي‌اي كه به نهضت مي‌كردند به چشم مي‌خورند. يكي از دلايلي كه باعث مي‌شده انگليسي‌ها هم از نهضت جنگل حمايت كنند، به خاطر ذات سياست آنهاست. معمولا آنها هميشه با پديد آوردن يك‌سري آشوب‌ها و سر و صداهايي نوعي حكومت سايه مي‌سازند براي اينكه دولتي كه در پايتخت در سر كار است، وحشت زده از آن پذيراي پيشنهادهاي انگليسي‌ها در گرداندن امور باشد.

يعني واقعا قدرت انگليسي‌ها اينقدر زياد بوده؟
بله، ببينيد انگليسي‌ها بالذاته در تمام رگ و پي سياست ايران در آن زمان حضور و نفوذ دارند. اين حضور واقعا پررنگ است. يعني حتي صدراعظم از درون اينهاست. اصلا اين سلسله قاجار به نوعي است كه مثلا همين حاجي ابراهيم‌خان كلانتر، نخستين صدر اعظم آقا محمدخان قاجار، آنچه مسلم است از عوامل انگليسي‌ها بوده و در راستاي برآوردن خواسته‌هاي سياسي انگليس كه مي‌خواست ايران را تبديل به يك ديواره مستحكم براي جلوگيري از نفوذ روسيه رو به سوي هند بكند، اين بود كه مبادرت به تشكيل حكومت قدرتمندي كه در راس آن آقامحمد خان قاجار است، كرد. نه اينكه آقا محمدخان جزو عوامل انگليس است ولي اين حاجي ابراهيم خان كلانتر فضا و بستري ايجاد كرد كه نسبت به اجراي سياست‌هاي انگليس كمك مي‌كرد. از آن به بعد هم هر وقت حكومت‌ها در ايران عوض مي‌شدند و هر كسي به عنوان صدراعظم بر سر كار مي‌آمد به محض اينكه سعي مي‌كرد ذره‌يي دست انگليسي‌ها را در سياست ايران كوتاه بكند مثل قائم مقام فراهاني و ميرزا تقي‌خان امير كبير، بلافاصله با توطئه‌هايي كه انگليسي‌ها مي‌چيدند، آنها را از صحنه خارج مي‌كردند تا بتوانند عناصر خودشان را وارد قضيه بكنند.

به همين جهت اين هفت سال دوران نهضت‌جنگل يك پروسه آزمايشي براي مجموعه سياست‌هاي بعدي ايران هم مي‌تواند قلمداد شود. در اينجا تمام انديشه‌ها به يك مبارزه قدرت‌طلبانه با هم مي‌پردازند. نهضت تشكيل مي‌شود و مردم به نهضت مي‌پيوندند. عناصر متعدد به داخل نهضت مي‌آيند. جمهوري گيلان به وسيله ميرزا كوچك‌خان تشكيل مي‌شود. جمهوري شورايي تشكيل مي‌شود. اين جمهوري با كودتاي چپ‌ها مواجه مي‌شود. احسان‌الله‌خان جمهوري شورايي تشكيل مي‌دهد كه دقيقا رو به سوي حكومت تازه تاسيس شده در شوروي دارد كه آن هم نابود مي‌شود. ميرزا دوباره برمي‌گردد ولي ديگر ناكارايي دارد چرا ؟چون مردم هم از اين همه درگيري ايدئولوژيك درون نهضت دچار دلزدگي شده‌اند.

 آرام آرام كنار مي‌روند و سياست‌هاي بعد از جنگ جهاني اول هم كه مي‌خواهد يك كمربند امنيتي در برابر كمونيسم درست بكند، سعي مي‌كند به حكومت‌هايي كه بعد از آن در ايران برسر كار مي‌آيند به نوعي كمك بكند كه به سوي كمونيسم نروند. پس اين حكومت‌هاي سايه در آن زمان ديگر جزو خواست‌هاي دنياي غرب نبود. مخصوصا بعد از جنگ جهامي اول با قدرت يافتن امريكا كه به هر حال تعيين‌كننده دنياي سياست بود ديگر ممكن نبود و فناي نهضت جنگل در واقع حاصل توافق‌هايي بود كه در بيرون صورت گرفته بود. بنابراين تمام آن عناصري كه به داخل اين نهضت فرستاده شده بودند، بنا بر آن سياست‌ها از آن فاصله گرفتند. خب با اين تعداد كم از پيش پا برداشتن اينها بسيار ساده بود.

اينكه ما بخواهيم اين نهضت را فقط به عنوان يك حركت ملي، حالا اين روزها رسم شده حركت اسلامي، به صرف اينكه ميرزا كوچك خان قبل از اينكه رهبري جنگل را برعهده بگيرد، مدتي لباس طلبگي بر تن داشته حساب بكنيم، اين منطق تاريخ نيست و به همين خاطر براي بررسي واقعه نهضت جنگل بايد يك جواب منطقي به تاريخ داد و براي يافتن آن جواب منطقي هم ما بايد چندين و چند هزار برگ سندي كه درباره نهضت جنگل هست- صددرصد در مراكز اسنادي انگلستان، در مراكز اسنادي امروز روسيه، در جمهوري آذربايجان فراوان هست، در ارمنستان است به دليل اينكه ارمني‌ها حضور داشتند در مركز اسناد تفليس هست به علت اينكه آنها اينجا حضور داشتند- خوانده شود.

 من به اين مراكز اسنادي سر زدم و مي‌دانم اسنادي كه در اين مكان‌ها وجود دارد بسيار بسيار زياد است. اسنادي كه هنوز خوانده و منتشر نشده. از همه اينها كه بگذريم اسنادي كه در وزارت خارجه ما هست. حتي اسناد موجود در وزارت خارجه ما در بحث نهضت جنگل هم هنوز خوانده و ارائه نشده. البته ما در اين جريان همايش بازشناسي نهضت جنگل را كه چند سال پيش در دانشگاه گيلان برگزار كرديم، سعي كرديم يك مقداري از اين اسناد را بخوانيم و حتي بعضي‌ها را به صورت مجموعه چاپ كرديم و در اختيار عموم قرار داديم براي خواندن ولي براي انتخاب آن اسناد هم محدوديت‌هاي سياسي آن زمان وجود داشته.

 شكي در اين نيست تا جايي كه خيلي از سندها منتشر نشد. مثلا من خودم جزو هياتي بودم كه رفتيم به باكو و حدود سيصد و سي، چهل برگ سند از مركز اسناد باكو برداشتيم و آورديم كه گفتند اين اسناد اگر هنوز ارائه نشود بهتر است. مراكز تحقيقي و پژوهشي بايد الان يك بخشي تشكيل بدهند و اين بخش مسوول گردآوري و نسخه‌برداري از اين اسناد در اين مراكز اسنادي باشد. اينها را بياورند و آشنايان به آن زبان‌ها آنها را به زبان فارسي ترجمه و كلاسه بكنند و بيايند به‌صورت مجموعه‌هايي بسيار گسترده در اختيار محققان قرار بدهند و بعد بر اين مبنا بيايند اين نهضت را بررسي دقيق بكنند چون هيچ كدام از اين سندها كه به قول معروف امروز كه مي‌گويند در آن مشكلاتي هست، شخصيت ميرزا كوچك خان جنگلي را زير سوال نمي‌برد. آنها اعتبار خودشان را دارند و شايد اين اسناد آنها را مثبت‌تر بكنند. اصلا اين وحشت نبايد وجود داشته باشد و خيلي‌ها كه الان به عنوان آدم‌هاي مطرح و مثبت شناخته شده‌اند، ممكن است با خواندن آن اسناد متوجه بشوييم كه آن اعتبار را هم آنها ندارند وظيفه تاريخ روشن كردن چهره‌هاست.

الان اين اسنادي كه در مراكز اسنادي انگليس و روسيه هست در چه وضعيتي است. تا امروز به هيچ شكلي منتشر نشده؟
نه اينها منتشر نشده چون اقدامي براي گردآوري و انتشار آن صورت نگرفته. اين اسناد اول بايد نسخه‌برداري بشود و بعد در يك جمعي مورد بررسي، بازخواني قرار بگيرد و دسته‌بندي بشود. حالا يكي مي‌خواهد در زمينه مسائل اقتصادي جنگل مطالعه بكند. يكي مي‌خواهد راجع به مسائل سياسي يا عقيدتي آن مطالعه بكند، در واقع با اين اقدام زمينه كار علمي و روشمند فراهم مي‌شود. ببينيد يك عده اصلا نگاه دقيقي به اين مسائل ندارند و شايد اصلا بشود گفت نگاه ندارند. ايدئولوژي هم ندارند. از بد حادثه اينجا به پناه آمده‌اند. يك مرتبه چهار تا عكس از اينها گرفته‌اند در روزنامه، دو تا عنوان دانشگاهي بحق يا به ناحق گرفته‌اند و مي‌خواهند حرفي بزنند مي‌آيند به جعل در تاريخ مي‌پردازند. اين منطقي نيست. درست است ايدئولوژي پايه و اساس نگارش است. اما اينكه من بيايم صرفا از نگاه چپ بلشوويكي به مساله نگاه بكنم يا از نگاه غربي‌ها يا فقط از زاويه نگاه مذهبي به قضيه نگاه كنم، هر سه اينها خط كشيدن روي نهضت جنگل است. نهضت را بايد از نگاه باز به‌دليل اينكه همه نيروها در آن حضور داشتند ديد.

 زمانه زمانه شگفتي بوده. جنگ بوده و انقلاب اكتبر صورت گرفته، بعد از جنگ جهاني اول جابه‌جايي قدرت صورت گرفته. همين سه عامل اصل ماجراست. چون هر يك از اينها خودش مي‌تواند يك حادثه‌يي را دگرگون كند. شما ببينيد كه هر سه در همين مقطع زماني نهضت رخ داده.

اين مسائل از نظر شما كار مطالعه نهضت جنگل را سخت‌تر مي‌كند.
اين كار را بايد يك هيات بسيار بسيار گسترده بكند. من خودم نزديك به هزار برگ از اسناد نهضت را از مراكز اسنادي مختلف آوردم. بعد از سال‌ها مطالعه روي اينها، بازنويسي اينها، شايد براي بسياري از اينها پانويس‌هايي نوشته‌ام كه به اندازه اصل سند است براي اينكه روشن شود ماجرا چه بوده. بالاخره اين سند از ديدگاهي نوشته شده و بايد اين ديدگاه را هم مورد تحليل قرار داد ولي من مي‌گويم كه اين شايد يك چند هزارم كاري است كه مي‌شود در اين باره انجام داد. بايد اين اسناد خوانده شود.

بعد براي گرفتن اسناد از آن طرف مثلا روسيه و انگليس و … ممنوعيت وجود ندارد؟
خير ممنوعيتي در كار نيست. شما وقتي به عنوان يك گروه پژوهشي از طرف يك نهاد رسمي معرفي مي‌شويد، بالاخره يك نهادي تشكيل مي‌شود و وقتي شما مي‌خواهيد برويد مثلا به روسيه، وزارت خارجه ايران شما را معرفي مي‌كند كه اين افراد گروه پژوهشي هستند و درباره اين موضوع مي‌خواهند تحقيق كنند. حالا ممكن است كه برخي اسناد را پنهان بكنند ولي بسياري از اينها قابل حصول است. ما كه به صورت غيررسمي مي‌رفتيم آنجا با همين ابراز دوستي و ايجاد رفاقت با آنها، موفق مي‌شديم بسياري از اين اسناد را به دست بياوريم. خدا مرحوم ابوالقاسمي را بيامرزد، من با ايشان با آقاي علي عبدلي و كيوان محمدي به باكو رفتيم.

من وقتي با آن مجموعه اسناد در كتابخانه جمهوري آذربايجان مواجه شدم واقعا تعجب كردم كه اين همه سند در اينجا هست و هيچ كس از آن خبر ندارد. آنها لطف كردند در همان زمان 334 برگ سند به ما دادند. ما آورديم ايران و بالاخره نفهميدم چه بلايي سر آن سندها آمد. گفتند فرستاديم تهران ترجمه بكنند. درحالي كه ترجمه را همين جا هم مي‌شد، انجام داد. ما خودمان مي‌توانستيم اين كار را بكنيم.

كدام نهاد بود؟
دفتر امور اجتماعي استانداري گيلان اين برنامه را عملي كرد و ما را به آنجا اعزام كرد.

الان چند سال از آن زمان مي‌گذرد؟
سال 1374 بود.

هنوز هم ترجمه نشده؟
نه متاسفانه! هنوز هم ترجمه نشده. يعني اگر هم ترجمه شده باشد ما هيچ نشاني از آن نداريم. اينكه مثلا يك برگي از آن ترجمه شده باشد در اختيار ما باشد، نه خبري نشد. زماني كه ما اين سندها را در گمرك داشتيم مي‌آورديم، گمرك سر پاكت را باز كرد. هر چه گفتيم اين سند است و مهر سفارت ايران را دارد. فكر كرد ما داريم چه چيزي مي‌آوريم، نمي‌دانم. البته شايد كار درستي نبود. چون امانتداري كار خوبي است. الان مي‌گويم ‌اي كاش آن پاكت كه سرش باز بود، ما قبل از اينكه تحويل استانداري مي‌داديم آن زمان هم كپي هر برگي سه تومان بود، ‌اي كاش كپي از اينها مي‌گرفتيم. هر چند كه سفارت ما در باكو هم توان تكنيكي براي كپي آن اسناد را نداشت. ما اين را به نشر الهدي در باكو كه براي ايران بود برگي هفتاد تومان داديم تا از آن كپي گرفتيم. يعني هيچ نوع همكاري‌اي صورت نمي‌گرفت. اين مسير بسيار پر دست‌انداز است و كسي كه وارد آن مي‌شود بايد خيلي مقاومت داشته باشد. بايد خنده هرگز از لبش دور نشود. حالا به خوب انجام شدن يا بد انجام شدنش؛ لبخند بايد هميشه باشد (لبخند مي‌زند)

ببينيد من پيشنهاد مركز اسناد را همزمان به دو جا دادم. يكي به تبريز و ديگري به رشت. در تبريز رفتند و سندها را آوردند. «‌مركز اسناد آذربايجان» با آن سندهايي كه از آنجا و جاهاي ديگر آوردند، الان در تبريز تشكيل شده. حتي من را دعوت كردند در مراسم افتتاح مركز اسناد آذربايجان به خاطر اينكه پيشنهاد‌دهنده من بودم از من تقدير شد. آنجا آن آقايي كه پشت ميكروفون رفت ما را مورد محبت قرار داد و گفت كه اين موضوع را يك دوستي از گيلان به ما پيشنهاد داد و ما انجامش داديم.

ولي در گيلان هنوز انجام نشده.
در گيلان با اينكه دكتر كيانوش كياني، معاون مركز اسناد ملي ايران بود و چند بار از روي محبت‌هاي ويژه‌يي كه داشت آمد اينجا پيشنهاد تشكيل مركز اسناد ملي را در گيلان داد. گفت كه مي‌خواهم تمام اسناد مربوط به گيلان را بفرستم به گيلان تا پژوهشگران گيلاني در همين‌جا با آسودگي خاطر، مطالعه بكنند. پيشنهاد ايشان به دانشگاه گيلان و استانداري ارائه شد ولي دانشگاه گيلان هيچ اعتنايي به اين قضيه نكرد و هيچ گامي در اين مسير برنداشت. استانداري گيلان هم بعد از اين موضوع از اين كار كلا فاصله گرفت و حاضر به حمايت از اين قضيه نشد.

علتش چه بود؟
علت را بايد آنها پاسخ بدهند كه چه بوده. چون مركز اسناد ايران فعلا يك ساختمان موقت مي‌خواهد تا اين اسناد به آنجا منتقل شود. بعد بيايد به علت اينكه چنين مركزي در گيلان وجود دارد، بودجه‌يي براي ساخت يك مركز اسناد با ساختماني با تمام امكانات حفظ سند در اينجا اختصاص يابد. آنها مي‌خواستند اين كار را خودشان انجام بدهند نه اينكه بر عهده اينها بگذارند. با اينكه پيشنهادشان را كتبا مطرح كردند و حتي در چند مصاحبه هم نظرشان را مطرح كردند، متاسفانه مراكز فعلي ما مثل دانشگاه گيلان از كنار اين قضيه خيلي ساده گذشت و استانداري هم كاري انجام نداد. در حالي كه دانشگاه گيلان مركز گيلان‌شناسي دارد و مي‌توانست اين كار را انجام دهد.

 اصلا ساختماني را در كنار ميرزا كوچك‌خان در رشت داشتند، مي‌ساختند كه مي‌گفتند اگر ساخته شود براي مركز گيلان‌شناسي و مركز اسناد گيلان است. آخرين نگاهي كه من به آنجا انداختم يك سري تيرآهن بود و ديوارهاي آجري. دروغ نمي‌توانم بگويم حالا ممكن است سقف هم برايش زده باشند. اما آنچه مسلم است اقدام اصولي در اين زمينه انجام نشده است. درحالي كه اگر چنين مركزي در اينجا باشد ما اين همه جوان پژوهشگر و علاقه‌مندان به مطالعه در گيلان داريم. هر كدام اينها چهار برگ سند را بخوانند و عرضه بكنند، دنيايي از اطلاعات مي‌شود.

يك مركز بازشناسي نهضت جنگل هم هست در تهران؟
بله هست و فعاليت هم مي‌كند. اما آن كاري را كه بايد بكند، انجام نمي‌دهد. چند نفر جمع شدند و مركزي را تاسيس كردند كه گاهي اوقات جلساتي را تشكيل مي‌دهند و صحبت‌هايي مي‌شود. دو سه كتابي هم منتشر كردند. اما اين كار بايد جلال و شكوه‌اش خيلي بيشتر از اين حرف‌ها باشد. به نظرم اين كارها كوچك است و در واقع خيلي كوچك است. اين كار با يك امكانات اداري و مالي بالا انجام شود تا دستاوردش مطلوب اهل علم و كتاب و عقل باشد. اينكه چهار نفر آدم جمع شويم و حتي با صداقت بخواهيم اين كار را انجام دهيم نتيجه مورد انتظار را به ما نمي‌دهد.

من هميشه فكر مي‌كردم كه از بيرون ايران و در مراكز اسناد خارجي، اراده‌يي بر منتشر نشدن اينها وجود دارد.
نه، اينها قابل دريافت است. شايد آن زمان نمي‌دادند ولي الان مي‌دهند. ما يك سري ارتباطات فرهنگي با اينها داريم. به هر حال هر چيزي كه آنها مي‌دهند يك چيزي هم مي‌خواهند. عقلانيت پژوهشي ايجاب مي‌كند در پژوهش‌هاي تاريخي من به آنها كمك بكنم و آنها به من كمك بكنند. ما كه در دنياي بسته‌يي نبايد زندگي بكنيم. ما بايد دنيا را به‌گونه‌يي بسازيم كه همه پاسخگوي هم باشند. بعد حتي اگر آن حكومت در اين ماجراها مقصر بوده الان يك قرن از آن ماجراها گذشته.

 من كه نبايد تقاص كارهاي رضاشاه را بدهم. خب اين اشتباه را كرديم الان هم به شما اجازه مي‌دهيم كه ما را مورد بررسي و نقد علمي قرار بدهيد. الان در عثماني پر از اسناد مربوط به نهضت جنگل است چون ماموران عثماني آن زمان در اينجا حضور داشتند. با تركيه كه ديگر رفيقيم. از او كه ديگر مي‌توانيم سند بگيريم. در انگلستان، در آلمان، اصلا تحليل‌هاي ذهني همان زمان پژوهشگران امريكايي، بالاخره بايد

در كنار مجموعه رقابت‌هايي كه با اينها داريم، در اين زمينه به تعامل برسيم. ما زماني كه فرضا گندم يا جديدا برنج از امريكا مي‌خريم (با تمام جنگ و جدلي كه با او داريم) بعد نمي‌توانيم چند برگ سند بخريم. در كتابخانه كنگره امريكا سند به وفور هست. خب حالا ممكن است بگويد از اين هزار سندي كه دارم شش برگش سري است و ما حاضر نيستيم. مشكلي نيست آن شش سند را نده ولي بقيه را بده من بخوانم. الان خيلي از اين ايراني‌هايي كه در انگلستان هستند و پژوهشگر هستند در مراكز اسنادي انگليس دارند سندها را مي‌خوانند. انگليسي‌ها مثل اينكه بعد از سي سال اجازه استفاده از اسناد را مي‌دهند. آقا اينكه مربوط به صد سال پيش است.

يعني از آن مراحل حفاظتي هم خارج است. اگر كسي بخواهد برود كار بكند، مي‌تواند كار بكند. اين ماييم كه تنبليم و برنامه نداريم. ما تقصير را به دوش كوتاهي‌هاي پژوهشي خودمان بگذاريم بهتر است
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۸:۳۹ - ۱۳۹۲/۰۹/۱۱
چی بگم که چاپ کنی!!!
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
مجله فرارو