bato-adv
bato-adv
کد خبر: ۱۵۹۲۴۷

قتل در خانه استاد دانشگاه

تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
پرونده قتل در خانه گرافیست جوان که به‌خاطر سو‌ءظن مرد زندانی به همسرش اتفاق افتاده بود، با صدور حکم حبس و تبعید متهم در دادگاه کیفری استان تهران بسته شد.

ثقوری نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، در توضیح کیفرخواست گفت: احمد متهم 53ساله پرونده، ششم‌شهریور سال گذشته جوانی به‌نام شاهرخ را با ضرب چاقو به قتل رسانده و من به‌عنوان نماینده دادستانی با توجه به اعترافات متهم، گفته‌های شاهدان پرونده، بازسازی صحنه قتل و سایر قراین موجود در پرونده درخواست صدور حکم قانونی را دارم. 

سپس اولیای‌دم در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست صدور حکم قصاص کردند. در ادامه شاکی دیگر پرونده به‌نام پدرام که صاحب‌ خانه‌ای بود که قتل در آن اتفاق افتاده بود، در جایگاه حاضر شد و گفت: من، یکی از دوستانم به‌نام میلاد و همسرش در یک خانه زندگی می‌کردیم. صاحبخانه میلاد آنها را بیرون کرده‌ بود به‌ همین دلیل هم به خانه من آمده بودند. از آنجایی که من خانه مجردی داشتم، دوستانم به آنجا رفت‌وآمد زیادی داشتند از جمله افرادی که به منزلم می‌آمدند شاهرخ و احمد بودند. این دونفر مدتی قبل از قتل با هم درگیری پیدا کرده‌ بودند اما مساله حل شده  بود. روز حادثه یکی از دوستان دیگرم به‌نام مهدی که تازه از زندان آزاد شده بود به خانه من آمد و گفت متوجه شده زمانی که زندان بوده همسرش موژان با شاهرخ رابطه داشته ‌است.

من سعی کردم او را آرام کنم. گفتم شاهرخ این کار را نکرده است و در این مدت من خلافی از او ندیده‌ام اما مهدی می‌گفت من پنهانکاری می‌کنم. این درگیری روز قبل از قتل اتفاق افتاد. فردای آن روز دوباره مهدی با من دعوا کرد و احمد هم از او حمایت می‌کرد. او با چاقو چندین ضربه به من زد به‌گونه‌ای که دیگر نتوانستم حرکتی کنم. در همین حین شاهرخ هم وارد خانه شد و درگیری شدیدی بین او و مهدی اتفاق افتاد. احمد هم که از دست شاهرخ عصبانی بود، به سمتش رفت. چاقو داشت. شاهرخ دستش را بالا گرفت که ضربه به سینه‌اش نخورد اما ضربه به دستش اصابت کرد و یک‌دفعه خون از دستش فواره زد. مهدی ترسیده بود و به احمد گفت چرا اینطور زدی؟ چرا او را کشتی؟

بعد آنها از ترس از خانه فرار کردند. یکی از دوستانم به‌نام فلور در خانه من بود. برای کمک آمد. گفتم با اورژانس تماس بگیر و به پلیس خبر بده اما گفت تلفن‌ها را برده‌اند کاری نمی‌توانم بکنم. گفتم برو بیرون کمک بیاور. در همین حین زنگ در خانه زده ‌شد. یکی از دوستانم به‌نام ماهان با همسرش آمده بود. فلور من را به سمت اف‌اف برد، به او گفتم برو کمک بیاور، اینجا چاقوکشی شده‌ است. او هم رفت. چند دقیقه بعد دو نفر از دوستان دیگرم آمدند. آنها از طریق ماهان متوجه ماجرا شده بودند. به آنها گفتم من را رها کنید و سراغ شاهرخ بروید. دستش را با پارچه‌ای بستند و بعد از آن من بیهوش شدم. وقتی به هوش آمدم ماموران اورژانس در خانه بودند.

تکنیسین اورژانس گفت یکی در خانه‌ات مرده ‌است. تازه آن‌موقع فهمیدم ساعت‌ها از ماجرا گذشته ‌است.  پدرام ادامه داد: مهدی خودش نمی‌خواست شاهرخ را بکشد و فقط می‌خواست او را کتک بزند چون مدتی زندانی بود به زنش شک کرده بود و فکر می‌کرد خودش کار خلاف کرده حتما زنش هم خلافی مرتکب شده است. چون من مجرد و استاد دانشگاه هم بودم رفت‌وآمدم زیاد بود به‌همین‌خاطر آنها همه به من پناه آورده بودند.  در این هنگام قاضی عزیزمحمدی- رییس دادگاه- به این مرد گفت: همسایه‌ها شهادت دادند تو خانه‌ات را به مرکز فساد تبدیل کرده بودی و دختران زیادی به خانه‌ات رفت‌وآمد می‌کردند. چه دلیلی داشت این همه آدم مرتب به خانه‌ات بیایند و دختران و پسران در آنجا با هم رابطه داشته‌ باشند؟

مرد صاحبخانه گفت: شاید همسایه‌ها از دستم ناراحت بودند که چنین حرفی زده‌اند من با کسی رابطه نامشروع نداشتم. همسر مهدی هم با شاهرخ رابطه نداشت و این قضیه ثابت شده ‌است. ما فقط با هم دوست بودیم.  در ادامه متهم در جایگاه حاضر شد. او گفت: وقتی مهدی از زندان بیرون آمد، موژان همسرش جواب تلفنش را نداد به همین دلیل مهدی فکر کرد زنش با شاهرخ رابطه دارد. این موضوع را به پدرام گفت و پدرام هم با حرف‌هایش مهدی را تحریک کرد. می‌گفت در این‌مدت آنها باهم می‌رقصیدند، از خانه بیرون می‌رفتند و دیروقت می‌آمدند.

من سعی کردم به پدرام بفهمانم نباید این حرف‌ها را بزند به‌همین‌خاطر با چاقو و لیوان او را زدم و این را قبول دارم اما ضربات کاری نبود. روز حادثه مهدی خیلی عصبی بود. من بیرون رفتم و نمی‌خواستم برگردم. گفتم اینطور مهدی آرام می‌شود و چندساعت بعد با شاهرخ حرف می‌زند و همه‌چیز تمام می‌شود. در راه شاهرخ را دیدم گفتم بالا نرو مهدی خیلی عصبانی است. گفت من با موژان رابطه‌ای نداشتم. خودم به مهدی توضیح می‌دهم و ماجرا تمام می‌شود او به خانه پدرام رفت و من هم دنبالش رفتم. شاهرخ و مهدی دست‌به‌یقه شدند. هردو آنها خیلی درشت‌هیکل بودند.

من وسط آنها ایستادم که ضربه به کسی نخورد. چاقو را هم از دست مهدی گرفتم که به شاهرخ نزند. در این درگیری بود که ضربه به دست شاهرخ برخورد کرد. من اصلا نفهمیدم ضربه کاری است وگرنه او را به بیمارستان می‌بردم. نمی‌دانستم ضربه شاهرگ او را قطع کرده ‌است. پدرام می‌توانست او را به بیمارستان ببرد. او خودش بهوش بود. دخترانی که در خانه‌اش بودند، می‌توانستند این کار را بکنند اما اجازه دادند شاهرخ بمیرد در حالی‌که دو دیوار آن‌طرف‌تر از خانه پدرام، بیمارستان بود. بعد از دفاعیات متهم و وکیل‌مدافع او، هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند، متهم را در قتل شبه‌عمد مجرم شناختند و او را علاوه بر پرداخت دیه، به تحمل دوسال حبس و دوسال تبعید محکوم کردند.


bato-adv
مجله خواندنی ها
مجله فرارو