bato-adv
کد خبر: ۱۳۷۷۸۷

عباس عبدی؛ عمق آينده ما چقدر است؟

تاریخ انتشار: ۱۰:۰۴ - ۱۸ دی ۱۳۹۱
«آينده» براي هر فرد معنا و عمق ويژه‌يي دارد. برخي افراد نگاه‌شان به آينده تا چند ساعت است، عمق آينده براي كسي كه تصادف كرده و دچار خونريزي شده، فقط تا چند ساعت بعد است كه آيا امدادگران مي‌توانند خونريزي او را بند آورده و او را از مرگ نجات دهند؟ براي كسي كه درآمد اندك و ناپايدار دارد، آينده از چند روز بيشتر جلو نمي‌رود، در حالي كه افراد با درآمد به نسبت ثابت مي‌توانند براي ماه‌ها و حتي سال‌هاي خود برنامه داشته باشند.

به همين دليل است كه تورم مزمن و زياد، عمق آينده را براي همه افراد كم مي‌كند.يكي از نشانه‌هاي توسعه‌يافتگي جوامع اين است كه عمق آينده براي اين جوامع بيشتر و بيشتر مي‌شود. اگر عمق آينده در يك جامعه روستايي و سنتي، محدود به وضعيت بارش باران و بود و نبود آفت در ماه‌هاي آينده مي‌شد، و پس از آن را به قول معروف خدا كريم بود، در يك جامعه پيشرفته، برنامه‌ريزي براي دهه‌هاي بعد، محوريت اقدامات آنان است.

در جامعه سنتي، آينده كم‌عمق بود، چرا كه تفاوت چنداني با گذشته نداشت و تحولات اندك بود، در نتيجه اگر فاقد نگاه آينده‌نگرانه بودند، دچار مشكلات چنداني نمي‌شدند، زيرا آينده براي آنان همان گذشته بود، ولي مشکل از وقتي آغاز شد كه اين جوامع دچار دگرگوني و تحول شدند و آينده متفاوت از گذشته شد، ولي ذهنيت و فرهنگ آينده‌نگري كه شرط لازم براي انطباق يافتن با اين وضعيت متحول است، شكل نگرفت و اين‌گونه جوامع را دچار بحران و ترديد و حتي هراس و نگراني كرد.

اينكه ما ندانيم فردا يا پس‌فردا يا ماه بعد و سال بعد چه خواهد شد، دچار هراس مي‌شويم در حالي كه يقين داريم، آينده با وضعيت فعلي ما هماهنگي ندارد، و ما نه مي‌دانيم كه آينده چيست، و نه مي‌توانيم خود را براي انطباق دادن با آن آماده كنيم، و نه مي‌توانيم در شكل‌گيري آينده مشاركت نسبي داشته باشيم، اين وضع مثل گام برداشتن در غاري تاريک و ناشناخته است. در اين وضعيت تبديل به انساني مشوش و ناسازگار با خود و با محيط مي‌شويم. چنين فردي تبديل به موجودي قضا و قدري شده و براي شانس و احتمال و متغيرهاي بيروني بيش از اراده و كوشش و متغيرهاي دروني خود تاثيرگذاري و اعتبار قايل مي‌شود.

در كشورهاي توسعه‌يافته مطالعات آينده‌نگرانه معطوف به 10 يا 20 و 30 يا حتي 50 سال آينده است، و روندهاي غالب و قطعي را پيش‌بيني كرده و سعي مي‌كنند كه خود را با چنين آينده‌يي تطبيق دهند و در ساختن آن مشاركت كنند. اين نگرش و فرهنگ در ايران نيز تاكنون دو بار تجربه شده است.

اولين بار در اوايل دهه 1350 بود. مطالعات آينده‌نگري اين مرحله، از سوي دكتر مجيد تهرانيان و دكتر علي اسدي و همکاران آنان انجام شد، و نشان مي‌داد كه تعارضات و ناهمخواني‌هاي گوناگوني در فرآيندهاي جامعه ديده مي‌شود. در حالي كه روند رو به رشد گرايش مذهبي از طريق تعداد رو به افزايش عناوين و نيز تيراژ رو به گسترش كتاب‌هاي مذهبي و نيز سرعت بالاي تكثير نهادهاي مذهبي و گرايش به آنها در همه سطوح جامعه ديده مي‌شد، رژيم گذشته در مسيري معكوس آن روند، در پي بازسازي تمدن خيالي 2500 ساله و ناديده گرفتن اين جريان رو به رشد بود، و دانسته يا نادانسته اين فرآيند را ناديده مي‌گرفت. آن مطالعات نشان مي‌داد كه نيازهاي جامعه به مشاركت و دموكراسي و آزادي بيش از پيش است، ولي در عمل برخلاف اين بديهيات رفتار شد و نتيجه نيز روشن بود، فاصله زماني لازم براي سقوط آن رژيم از نقطه اوج قدرتش در سال 1354 و 1355، فقط دو تا سه سال بود.

دومين نگرش آينده‌نگرانه نيز در اواخر دهه 1370 خورشيدي آغاز شد. جامعه ايران با ثباتي نسبي در پي به دست آوردن تصويري از آينده و تعيين جايگاه خود در اين آينده بود. سند چشم‌انداز ايران در سال 1404 كه 25 سال بعد را ترسيم مي‌كرد، محصول اين نگرش آينده‌نگرانه بود. سندي كه مي‌توانست راهنماي ما براي رفتارهاي گوناگون باشد، ولي موقعيت كنوني ما نشان مي‌دهد كه نه‌تنها با تصوير ترسيم شده در آن سند فاصله زيادي داريم، بلكه آگاهانه و از روي عمد آن را به كلي فراموش كرده‌ايم.

اين تجربه نيز نشان داد كه مساله آينده‌نگري محدود به داشتن يك سند چشم‌انداز نمي‌شود، هر چند داشتن چنين سند و چشم‌اندازي لازم و ضروري است، ولي ملتزم بودن به تبعات و الزامات تحقق چنين چشم‌اندازي نيز اهميت دارد. به يقين مي‌توان گفت كه بخش اعظم الزامات رسيدن به چنين چشم‌اندازي رعايت نشده است. حتي در برخي موارد در جهت عكس اين الزامات حركت شد، و كار به جايي رسيده كه اکنون، نه‌تنها چشم‌انداز 15 سال بعد به فراموشي سپرده شده است، بلكه چشم‌اندازي از شش ماه آينده نيز در اختيار نداريم.

به هر ميزاني كه از عمق آينده كم شود، سرمايه‌گذاري (اعم از مالي يا انساني يا فرهنگي و...) كمتر مي‌شود. سرمايه‌گذاري‌ها، كوتاه‌مدت شده و در زمينه‌هايي انجام مي‌شود كه نفعي به حال جامعه و كشور ندارد. كسب قدرت، پول و سود، دانش، به بدترين شيوه‌ها رواج خواهد يافت. همه افراد و نيروها درگير امور شخصي و بلندپروازي‌ها و خودخواهي‌هاي خود خواهند شد، و خير عمومي و منافع مردم و جامعه دچار فراموشي مي‌شود، و همين امر موجب كاهش هرچه بيشتر اعتماد اجتماعي ميان مردم با خودشان و با حكومت خواهد شد.

تنش‌هاي رواني حاصل از اين روزمرگي نه تنها در رفتار عادي مردم مشهود است، بلكه در رفتار سياستمداران نيز ديده مي‌شود. روزمرگي موجود چيزي جز بازتاب فقدان عمقِ آينده،‌ در جامعه ما نيست. در چنين وضعي فكر كردن به آينده نه تنها سخت و محال مي‌شود، بلكه تا حدي هراس‌انگيز و ترسناك نيز هشت، و افراد را يا به درون خود مي‌كشاند و منزوي و معتاد مي‌كند، يا به اشخاصي پرخاشگر و تهاجمي عليه ديگران تبديل مي‌كند. اصلاح وضع جامعه بايد معطوف به اين نكته باشد كه تا چه حد مي‌توانيم عمق آينده را براي خودمان و براي جامعه ايران بيشتر و كنترل‌پذيرتر كنيم، در غير اين صورت دير يا زود در مشكلات حال غرق خواهيم شد، اگر تاكنون نشده باشيم.

مرجع: اعتماد
برچسب ها: عبدی آینده عمق
طنز تلخ
CANADA
۱۲:۱۰ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
آفرين به آقاي عبدي ! هر جند كه محدوديت شفافيت را در داستان نمايان است ولي طنز تلخ زندگي ايراني را به زيبايي نشان داده و فقدان لياقت مسئولين را كمي آشكار كرد
ناشناس
UNITED KINGDOM
۱۰:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۰/۱۸
افرين
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۲
مجله فرارو