حسین شریعتمداری در روزنامه کیهان نوشت:
1- سخت است، شايد هم بي فايده، يا كم فايده! بعيد هم نيست اين وجيزه، جسارت تلقي شود. مخصوصاً آن كه روي سخن با شخصيتي صاحب نام و با سابقه اي درخشان، يعني آيت الله هاشمي رفسنجاني باشد. شخصيتي كه زير شكنجه هاي رژيم شاه لب به افشاي اسرار نمي گشود و جمعه هاي بعد از انقلاب كه به خطبه مي ايستاد، حزب الله سراپا گوش بود. ولي از نوشتن گريزي نيست چرا...؟! بي آن كه قصد مقايسه اي در ميان باشد و تنها به عنوان يك نمونه عبرت انگيز، اشاره به خاطره اي را خالي از لطف نمي دانيم. محمود اعتمادزاده با نام مستعار «به آذين» از نويسندگان و مترجمان برجسته و عضو مركزيت حزب توده بود.
ترجمه رمان «دن آرام» از معروفترين آثار اوست. وقتي بعد از دستگيري اعضاي مركزيت حزب توده براي گفت وگو درباره ماركسيسم نزد او رفتيم، اولين سؤالش اين بود «حزب توده كه از بين رفته است، دوران بازجويي هم كه پايان يافته و من با ابراز پشيماني از عمر تلف شده خود، بيشترين همكاري را با نظام داشته ام، پس شما ديگر براي چه آمده ايد؟!» و برادر عزيزم آقاي پرويز جنتي كه از صاحب نظران برجسته در شناخت ماركسيسم و تاريخچه آن است در پاسخ گفت؛ «آقاي به آذين! شما بخشي از سرمايه ايران اسلامي و متعلق به مردم مسلمان اين مرز و بوم هستيد كه دشمن با فريب و ترفند از ما دزديده بود.
ما آمده ايم متاع به سرقت رفته خود را، تمام و كمال از دشمن پس بگيريم». به آذين لبخندي زد و به برادر عزيز ديگرم آقاي قاسم تبريزي كه از صاحب نظران تاريخ معاصر است و او را از قبل مي شناخت، روي كرد و گفت؛ اين جوانمردي ها مخصوص امام خميني(ره) است ... و به لطف خداي مهربان از اسارت دشمن بيرون آمد. باز هم تأكيد مي شود كه شخصيت و سوابق آيت الله هاشمي با آنچه در اين خاطره آمده است قابل مقايسه نيست.
2- اواخر دهه 30 بود. آن روزها لايحه اعطاي امتياز نفت شمال به شوروي از سوي دولت وقت- قوام السلطنه- به مجلس ارائه شده و نمايندگان مجلس پانزدهم با آن مخالفت مي كردند. حزب توده براي فشار بر مجلس، تظاهراتي در ميدان بهارستان به راه انداخته بود. آن هنگام مرحوم جلال آل احمد جواني20 ساله و عضو شاخه جوانان حزب توده بود و در تظاهرات ياد شده حضور داشت. مرحوم آل احمد مي گويد، «من «بازوبند انتظامات» بر بازو داشتم و به خيال خود براي حفظ نظم و انضباط تظاهرات تلاش مي كردم. ناگهان متوجه شدم كه تعدادي از افسران و كاركنان روسي سفارت شوروي، هدايت تظاهرات و شعارهاي آن را برعهده دارند. به شدت يكه خوردم. تا آن روز تصور مي كردم كه عضو يك حزب مستقل هستم و براي منافع مردم كشورم تلاش مي كنم. لطف خدا بود كه به خود آمدم، بازوبند را از بازو باز كرده و به خيابان پرتاب كردم. من و خدمت به دشمنان وطنم؟! (نقل به مضمون). مرحوم جلال آل احمد بعد از اين بيداري به مبارزه با استبداد شاهنشاهي و استعمار شرقي و غربي روي آورد. مدتي بعد به زيارت خانه خدا رفت كه كتاب خواندني و شيوا و جذاب «خسي در ميقات» حاصل آن سفر روحاني جلال است. گفتني است در اسناد ساواك آمده است كه جلال اعلاميه هاي امام خميني(ره) را توزيع مي كرده است. خدايش رحمت كند.
3- چند سالي است- همزمان و بعد از فتنه 88- كه آيت الله هاشمي رفسنجاني عهد ديرين رها كرده و متأسفانه در ميداني بازي مي كند كه بي ترديد از سوي دشمنان اسلام و انقلاب - بخوانيد دشمنان خود ايشان- طراحي شده و مديريت مي شود. مديريت مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس در زمينه سازي، حمايت و راه اندازي فتنه 88 به اندازه اي آشكار و مستند است كه بي خبري آقاي هاشمي از آن با توجه به هوشمندي بارها تجربه شده ايشان بسيار عجيب و غيرقابل تصور به نظر مي آيد. اگر مرحوم جلال آل احمد با مشاهده دخالت كاركنان روسي سفارت شوروي در تظاهرات ياد شده به ماهيت آن حركت و اهداف استعماري آن پي برده و خود را كنار كشيد، از آيت الله هاشمي رفسنجاني انتظار مي رفت و مي رود كه بعد از فتنه 78 يعني ده سال قبل از فتنه 88 دست خونريز و غارتگر مثلث آمريكا و اسرائيل و انگليس را كه از آستين وطن فروشان داخلي بيرون آمده بود، شناسايي كرده و در پي قطع آن باشد ولي با كمال تأسف به جاي آن كه دامن از اين معركه بيرون بكشد، باعث شد آستين فتنه گران به درون كشيده شود!
از جناب رفسنجاني بعيد بود- و هست- كه فتنه 88 را با انگيزه دستيابي مأموران داخلي مثلث ياد شده به كرسي رياست جمهوري ارزيابي كند و تمامي شواهد و اسناد آشكاري كه از اهداف براندازانه و ديكته شده به سران و عوامل فتنه حكايت مي كرد و مي كند را ناديده گرفته باشد! به عنوان مثال آيا ائتلاف آشكار و اعلام شده مدعيان اصلاحات با منافقين، ماركسيست ها، بهايي ها، سلطنت طلب ها، تروريست هاي كومله و حزب دموكرات كردستان و...براي شركت در انتخابات رياست جمهوري بود؟! آيا حمايت مالي، تداركاتي، تبليغاتي و سياسي آمريكا و متحدان اروپايي و منطقه اي آن از فتنه گران نشانه ايران دوستي آنها بود؟! شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران»(!) كه دو روز قبل از سوي وزارت خارجه اسرائيل به فتنه گران ديكته و توصيه شده بود براي جناب رفسنجاني ترديدآور نبود؟ اينكه نتانياهو با صراحت اعلام مي كرد «اصلاح طلبان بزرگترين سرمايه اسرائيل در ايران هستند» و شيمون پرز با افتخار! مي گفت «جنبش سبز به نمايندگي از اسرائيل در ايران با جمهوري اسلامي مي جنگد»، اوباما، حمايت از فتنه گران را يكي از اهداف استراتژيك آمريكا براي براندازي جمهوري اسلامي معرفي مي كرد، نخست وزير انگليس با اعلام حمايت از فتنه گران و تقدير از موسوي و خاتمي و كروبي، عمر جمهوري اسلامي ايران را پايان يافته مي دانست؟! و يا وقتي فتنه گران در نماز جمعه اي كه به امامت خود آقاي هاشمي برپا شده بود به نفع اسرائيل و آمريكا شعار مي دادند، روز عاشورا به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله عليه السلام اهانت مي كردند، تصوير مبارك حضرت امام(ره) را پاره كرده و روي آن مي رقصيدند و ده ها و صدها جنايت ديگري كه همه روزه مرتكب مي شدند براي بيداري آقاي هاشمي رفسنجاني كافي نبود؟! آيا هيچيك از اين موارد و ده ها و صدها جنايت و خيانت مشابه ديگر قابل انكار است؟! و آيا اين همه نشانه ديدني نبود ؟!
4- از جمله اظهارات آقاي هاشمي رفسنجاني كه اين روزها به بهانه هاي مختلف بر زبان مي آورند، «تشكيل دولت وحدت ملي با حضور همه نيروهاي سياسي فعال!»، تاكيد بر «انتخابات آزاد و شفاف و قانوني به عنوان اولين قدم براي بازگشت تعادل به جامعه»! و نمونه هاي ديگري از اين دست است، كه درباره آن گفتني است؛
الف: آقاي هاشمي در تعريف «دولت وحدت ملي» بر حضور همه نيروهاي فعال سياسي تاكيد مي كنند و اين پرسش را بي پاسخ مي گذارند كه چرا در طرح پيشنهادي خود نه فقط كمترين مرزبندي با گروه هاي آلوده سياسي ندارند بلكه بدون تفكيك و با تاكيد و تكرار چندباره، آنها را بخشي از «دولت وحدت ملي»! مورد نظر خويش معرفي مي كنند! آيا منظور آقاي هاشمي، بازسازي همان ائتلاف جريانات ضد انقلاب در فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 است؟!
ب: آقاي هاشمي در حالي از كمترين مرزبندي با دشمنان تابلودار اسلام و نظام و جريانات وطن فروش و آلوده سياسي خودداري مي كنند و همه آنها را در «دولت وحدت ملي»! پيشنهادي خويش جاي مي دهند كه در همان حال و در اظهارات خود درباره «دولت وحدت ملي» بر مرزبندي با نيروهايي كه آنها را «تندرو»! مي نامد- يعني توده هاي ميليوني مردم مسلمان و متعهد كشورمان- تاكيد مي ورزد! و پرسش اين است چرا جناب رفسنجاني مرزبندي با مردم فداكاري كه در مقابل توطئه هاي آمريكا و اسرائيل و از جمله فتنه 88 ايستاده اند را هرگز فراموش نمي فرمايند ولي دريغ از يك كلمه كه درباره مرزبندي «دولت وحدت ملي»! مورد نظر خود با گروه ها و جريانات ضد انقلاب و معاند، بر زبان بياورند!
ج: آقاي هاشمي پي درپي بر اين جمله تاكيد مي فرمايند كه بايستي با حضور همه نيروها و گروه هاي فعال سياسي، اعتدال به جامعه بازگردد! و توضيح نمي دهند كه اولا؛ مگر همين نيروهاي مورد نظر ايشان نبودند كه در فتنه 88 آشوب آفريدند؟! ثانيا؛ نفرت مردم از فتنه گران نشانه تعادل جامعه است و ايشان نبايد انتظار داشته باشند كه مردم از مقابله با جريانات فتنه گر دست بكشند. ثالثا؛ مگر همين نيروهاي به قول شما «تندرو» نبودند كه از شما در مقابل گروه هايي كه امروزه از آنها دفاع مي كنيد حمايت كردند. آيا فراموش كرده ايد كه گروه هاي ياد شده، شما را «عاليجناب سرخپوش»، «ديكتاتور»، «مرتجع» و... مي ناميدند و مگر فشار همان ها نبود كه حضرتعالي علي رغم رأيي كه در انتخابات مجلس ششم آورده بوديد، مجبور به استعفاء شديد؟!
د: جناب هاشمي از برگزاري انتخابات آزاد، شفاف و قانوني سخن مي گويند و توضيح نمي دهند كه منظورشان چيست؟ مگر خود حضرتعالي نبوديد كه قبل از ماجراي سال هاي اخير در خطبه هاي نماز جمعه با استناد به ساختار قانوني و چرخه برگزاري انتخابات، صدها دليل مي آورديد كه در نظام جمهوري اسلامي ايران امكان هيچ تقلبي وجود ندارد و تنها تخلف هايي احتمال وقوع دارد كه به هيچوجه نمي تواند در نتيجه نهايي انتخابات تاثيري داشته باشد؟! آن ساختار كه تغيير نكرده! و مگر كساني كه از آنها حمايت مي كنيد با صراحت اعلام نكردند كه تقلب در انتخابات، اسم رمز آشوب ها بوده است و مگر آقاي تاجزاده به گواهي فيلمي كه از ايشان موجود است و به عنوان كسي كه معاون وزارت كشور بوده و چند دوره انتخابات برگزار كرده است با صراحت نمي گويد كه كمترين احتمال تقلب در انتخابات وجود ندارد؟
5- و بالاخره گفتني است كه دلسوزي مردم وفادار به انقلاب براي آيت الله هاشمي از برخي اعضاي خانواده ايشان نيز بيشتر است. كافي است نگاه كنيد گروه هايي كه اين روزها سنگ حمايت از آقاي هاشمي را به سينه مي زنند از ايشان چه مي خواهند و كساني كه امروزه آقاي هاشمي آنان را در مقابل خود تصور مي كند چه انتظاري دارند.
خودتم باور نداری به بافته هات داداش! زحمت نکش
من مدافع آقاي هاشمي نيستم و نميتوانم باشم. اصولاً معتقدم چنين آدم زنده و توانا در پاسخگويي ، وكيل و وصي نميخواهد. تمام آنچه ميخواهم در موردش نظربدهم سبك آقاي شريعتمداري در نگارش ناراست و نادرست و طبيعتاً ناروا ميباشد.
1- بندهاي اول (صرفنظر از مقدمه آن) و دوم نامه بسيار دلچسب بود. هميشه همينطور است! ورودي جذاب و داستاني به موضوعي كه ممكن است ناخوشايند باشد سبب ميشود مخاطب در دام حكمت روايي افتاده و علاقه و پذيرش بيشتري براي تعقيب مباحث داشته باشد و حتي ممكن است ناخواسته خواننده را مجاب كند.
2- كساني كه به بند سوم با دقت توجه كنند سبك نگارش نارنجي/بنفش (!!) مختص آقاي شريعتمداري را بوضوح ميبينند. بيان تكراري برخي واقعيتها يا شبهواقعيتهايي كه اولين بار در كيهان مطرح شده و در همين روزنامه تكرار شده و رسانههاي ديگر هم به تكرار آن پرداخته و در مناظرهها هم به آنها ارجاع شده و به آرامي اين احساس كه اينها واقعياتي مستند و انكارناپذيرند را منتقل ميكنند. مثلاً «آيت الله هاشمي رفسنجاني عهد ديرين رها كرده» يا «مديريت مثلث آمريكا، اسرائيل و انگليس در ... فتنه 88 ...و ... بي خبري آقاي هاشمي» يا «فتنه 78 ... و ... فتنه 88 ... و ... وطن فروشان داخلي» يا «شواهد و اسناد آشكار ... اهداف براندازانه» يا «ائتلاف آشكار و اعلامشده مدعيان اصلاحات با منافقين، ماركسيستها، بهاييها، سلطنتطلبها، تروريستهاي كومله و حزب دموكرات كردستان و...» يا «حمايت مالي، تداركاتي، تبليغاتي و سياسي آمريكا و متحدان اروپايي و منطقهاي آن از فتنه» يا «شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران»(!) كه دو روز قبل از سوي وزارت خارجه اسرائيل به فتنه گران ديكته و توصيهشده» و بسياري عبارات در همين بند و بندهاي بعدي مقاله ايشان كه تكرارشان بيفايده است.
3- براي نمونه عبارت «حمايت مالي، تداركاتي، تبليغاتي و سياسي آمريكا و متحدان اروپايي و منطقهاي آن از فتنه» واقعيتي معلوم است زيرا آنها هميشه و به هر بهانه بدنبال برهم زدن توازن ايران هستند . اما آقاي شريعتمداري از كلمه «فتنه» در اين عبارت منظور خاصي دارد. به تعبير ايشان فتنه همان كانديداي مخالف آقاي احمدي نژاد در انتخابات و همفكران يا طرفداران ايشان هستند و سران فتنه هم «اسم رمز» يك گروه سه نفره است. اما اين معنا از كلمه فتنه مورد قبول همگان نيست. مثلاً برخي فتنه را «تفرقه در عناصر انقلابي» و برخي «گسترش بياخلاقي» و برخي «قدرتطلبي كور» و برخي «تخريب قابليت اجتماعي/اقتصادي ج.ا. ايران» ميدانند و ميگويند تلاش امريكا و ... در اين راستاست. بنابراين جمله فوق درست است ولي منظور آقاي شريعتمداري از آن نارواست (كلمة حقٍ يراد بها الباطل)
4- نمونه ديگر عبارت «ائتلاف آشكار و اعلامشده مدعيان اصلاحات با منافقين، ماركسيستها، بهاييها، سلطنتطلبها، تروريستهاي كومله و حزب دموكرات كردستان و...» است. آقاي شريعتمداري كه چنين ادعاي بزرگي دارد كه ميتوان براحتي با آن افراد را محاكمه كرد و به زندان انداخت تاكنون يكي از خبرنگارانش را سراغ يكي از اين بقول خودش مدعيان اصلاحات (خاتمي، انصاري، نوري، خوئينيها يا ...) نفرستاده كه بپرسد شما متهم به چنين ائتلافي هستيد، چه دفاعي ميتوانيد از خودتان كنيد؟ فكر ميكنيد چرا اقاي شريتمداري تاحالا اينكار را نكرده؟ !!! چون بلافاصله از وي ميپرسند كه «ما كي چنين ائتلافي كرديم و كجا آن را آشكار كرديم يا در كدام رسانه چنين حرفي اعلام شده»؟!! اين از همان هنرهاي زرد آقاي شريعتمداري است!
5- موارد فوق در برابر شاهكارهاي مسلم آقاي شريعتمداري ناچيز است. به اين عبارت دقت كنيد: «آقاي هاشمي در حالي از كمترين مرزبندي با دشمنان تابلودار اسلام و نظام و جريانات وطن فروش و آلوده سياسي خودداري مي كنند و همه آنها را در «دولت وحدت ملي»! پيشنهادي خويش جاي مي دهند كه در همان حال و در اظهارات خود درباره «دولت وحدت ملي» بر مرزبندي با نيروهايي كه آنها را «تندرو»! مي نامد- يعني توده هاي ميليوني مردم مسلمان و متعهد كشورمان- تاكيد مي ورزد!» در اين عبارت ايشان اولاً) مدعي است آقاي هاشمي بايد نظر ايشان را بيان ميكرده و چون نكرده متهم است ، ثانياً) موضوعي را به آقاي هاشمي منتسب ميكند كه از كودك 4 ساله تا عمه بيسواد 74 من ميدانند كه هاشمي و هر كس ديگري كه در شكلگيري اين نظام دست داشته و آن را بنوعي فرزند خود ميداند (حتي اگر در معرض بيمهري و حتي تخريب و اخراج از جريان انقلاب باشد) چنين كوتهفكرانه تدبير و عمل نخواهد كرد، ثالثاً) آقاي شريعتمداري و همه ميدانند كه در ميان نيروهاي انقلابي امام (ره) و آقايان مطهري، بهشتي، خامنهاي و هاشمي بيش از همه مردم را قبول داشته و به مردم اعتماد داشتند و ديگر افراد بعضاً مردم را صغير و گمراه تلقي ميكنند علت هم حضور انها در ميان مردم و شناخت مردم بود.
6- آقاي شريعتمداري هر چيزي كه راجع به دشمنان نظام و دشمنشناسي و انواع تهديدات دشمن و.... ميداند از خود آقاي هاشمي و استاد وي (امام راحل-ره) و برادر وي (مقام معظم رهبري) آموخته و حالا نه تنها وي را قبول ندارد و خود را بالاتر ميداند بلكه ايشان را همدست دشمن ميداند!!
7- به هر حال آقاي شريعتمداري بايد بگويد كه از بيرون راندن مردم، متفكران، معتمدان و حتي بزرگان انقلاب از حيطه حاكميت و نظام ايران چه سودي ميبرد؟