مردی که به دلیل یک پیراهن برادرش را به قتل رسانده بود در پی رضایت اولیایدم مقتول با شکایت نماینده دادستان تهران پای میز محاکمه رفت.
ماموران پلیس دو سال قبل باخبر شدند مرد جوانی به نام مرتضی در خانهاش به قتل رسیده است. زمانی که ماموران در محل حاضر شدند مرتضی را در شرایطی که روی زمین افتاده بود پیدا کردند.
آنها همچنین بهروز برادر مقتول را که گفته میشد جنایت به دست او رقم خورده است تحت تعقیب قرار دادند. پدر مرتضی به ماموران گفت: «دو پسرم رابطه خوبی با هم داشتند و نمیدانم چرا یکدفعه بگومگو کردند. روابط آنها کاملا دوستانه بود. من اصلا متوجه نشدم سر چه چیزی درگیر شدند اما اول مرتضی بهروز را کتک زد.»
جسد بعد از بررسی صحنه جرم به پزشکی قانونی منتقل شد. دو روز بعد بهروز خود را به ماموران معرفی کرد و گفت: من برادرم را کشتم و جرمم را قبول دارم اما اصلا قصدم این نبود که چنین کاری بکنم و به دلیل اتفاقی که افتاده است پشیمان و ناراحت هستم.بهروز در ادامه به دادسرا منتقل شد و بازجوییها از او ادامه یافت. پس از اتمام تحقیقات و بازسازی صحنه جرم پدر و مادر بهروز که در ابتدا از او شکایت کرده بودند اعلام کردند هیچ شکایتی ندارند و رضایت میدهند به این ترتیب کیفرخواست علیه متهم فقط به دلیل جنبه عمومی جرم صادر و پرونده به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
سیدرضایی نماینده دادستان تهران در ابتدای جلسه محاکمه که دیروز برگزار شد برای متهم براساس ماده 612 قانون مجازات اسلامی درخواست مجازات کرد. سپس به دلیل اینکه اولیایدم رضایت داده بودند متهم در جایگاه حاضر شد.
مرد جوان گفت: اتهام خودم را قبول دارم. من برادرم را کشتم و از کاری که کردم خیلی پشیمان هستم. او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من و مرتضی از بچگی رابطه خوبی با هم داشتیم. من او را دوست داشتم و آنقدر رابطه ما با هم نزدیک بود که هیچ وقت دعوا نمیکردیم و همیشه هم از لباسهای همدیگر استفاده میکردیم. روز حادثه من پیراهن برادرم را پوشیده بودم. از وقتی که ازدواج کرده بودم روی کارهایم حساس شده بود. وقتی وارد خانه شد و دید پیراهن او را پوشیدهام ناگهان عصبی شد و گفت پیراهنش را میخواهد چون میهمان در خانه بود. از او خواستم کمی صبر کند تا میهمانان بروند اما بهانهگیری کرد و با پرخاشگری با من حرف زد.
او ورزشکار حرفهای بود و بوکس کار میکرد و خیلی راحت میتوانست من را کتک بزند. با مشت به جانم افتاد و اصرار کرد همین حالا پیراهنش را بدهم. چند مشت به من کوبید من هم عصبانی شدم و چاقوی میوهخوری را که روی زمین بود برداشتم و او را زدم. قصدم این نبود برادرم را بکشم. من او را فقط به این دلیل زدم که بتوانم جلو ضربات را بگیرم.
متهم ادامه داد: یکسال بود که ازدواج کرده بودم و در این مدت با اینکه چیزی تغییر نکرده بود رابطهام همچنان با برادرم خوب بود اما نمیدانم چرا او نسبت به کارهای من حساس شده بود. خیلی ناراحت میشد و پرخاشگری میکرد. آن روز هم خانواده خالهام خانه ما بودند و به جای اینکه برادرم کوتاه بیاید و رعایت کند بدتر کرد و باعث شد این اتفاق بیفتد.
در این هنگام یکی از قضات از متهم پرسید: تو در بازجوییهای مختلف ادعاهای متفاوتی را مطرح کردهای و هر بار مدعی شدهای چاقو را از یکجا برداشتهای. مثلا یکبار گفتهای چاقو را از آشپزخانه برداشتی و یکبار هم گفتهای از برادرت گرفتی و یکبار هم گفتی از روی زمین برداشتی. دلیل این همه تناقضگویی چیست؟
متهم گفت: من نمیدانم این حرفها از کجا آمده شاید در آن زمان در حال خودم نبودم. من هیچ وقت نخواستم قتل برادرم را انکار کنم. واقعیت این است که آن روز میهمان داشتیم و بشقاب میوه روی زمین بود. من هم حین دعوا خم شدم و یکی از کاردهای میوهخوری را برداشتم و به برادرم زدم. ای کاش به جای او من میمردم و این همه عذاب را تحمل نمیکردم.
خیلی از کارم پشیمان هستم. سپس بابک خرمشاهی وکیل مدافع متهم در جایگاه حاضر شد و گفت: با توجه به اینکه اولیایدم از متهم گذشت کردهاند بنابراین وارد جزییات پرونده نمیشوم و چون متهم نه معتاد است و نه سابقه کیفری دارد و همچنین به دلیل اینکه همسر جوانی دارد که در خانه منتظر اوست بنابراین درخواست دارم هیات قضات در جنبه عمومی جرم برای متهم تخفیف قایل شوند. متهم دو سال است که در زندان به سر میبرد و در این مدت هم هیچ شکایتی از زندان علیه او مطرح نشده است. سپس متهم یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد و آخرین دفاعیات خود را مطرح کرد. در پایان هیات قضات برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند.
امام على عليه السلام : عصبانيت نوعى ديوانگىاست زيرا آدم عصبانى پشيمان مىشود و اگر پشيمان نشود ديوانگىاش قطعى و ثابت است.