bato-adv
کد خبر: ۱۲۰۳۹۳

عباس عبدی؛ سوراخ سوزن و دروازه شهر

تاریخ انتشار: ۱۰:۱۸ - ۰۷ مرداد ۱۳۹۱
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: 

يك ضرب‌المثل قديمي مي‌گويد فلاني بعضي وقت‌ها از سوراخ سوزن رد مي‌شود ولي از دروازه شهر نه. اين ضرب‌المثل حكايت ما و المپيك و ساير محصولات فرهنگي و غيرفرهنگي غرب است. اگر از زاويه ايدئولوژيك و حتي سنتي و مذهبي كه در حال حاضر در بسياري از زمينه‌هاي فرهنگي و اجتماعي غالب است، به مساله ورزش قهرماني و المپيك نگاه كنيم، بسط و گسترش ورزش قهرماني و از آن مهم‌تر، شركت در مسابقاتي مثل المپيك عملي لغو و بيهوده و حتي خلاف تلقي مي‌شود.

 البته ورزش برخلاف موسيقي و هنرهاي ديگر مثل نقاشي و مجسمه‌سازي موقعيت خاصي دارد و برخي از مصاديق آن، نفي و تحريم نشده است، و در صدر اسلام چند مورد از ورزش‌هاي مرتبط با رزم و جنگ، مثل تيراندازي و اسب‌سواري وجود داشت و انجام آنها پذيرفته شده بود و حتي شرط‌بندي در آنها هم مجاز بود كه اين امر فلسفه خاصي داشت (اصولا فلسفه آن با امروز فرق مي‌كرد. امروز كسي تيراندازي با كمان را براي جنگ كردن ياد نمي‌گيرد.) واقعيت اين است كه ذهنيت انقلابيون 40 سال پيش هم كمابيش با چنين حرمت نانوشته‌يي انطباق داشت و به همين دليل هم پس از انقلاب چيزي به عنوان صفحه ورزشي در بسياري از مطبوعات نبود.

براي نمونه روزنامه جمهوري اسلامي اخبار ورزشي را درج نمي‌كرد. در تلويزيون هم اين سياست تا حد ممكن رعايت مي‌شد. اعتبار و قدرت كشور در آوردن مدال طلا يا جام قهرماني در فلان رشته ورزشي دانسته نمي‌شد. به همين دليل نيز ورزش قهرماني جايگاه چنداني نداشت. نمونه ديگر آن، تحريم المپيك مسكو در سال 1980 بود كه به سهولت انجام شد و كسي هم داخل كشور متعرض آن نشد. ولي اين اوضاع به مرور تغيير كرد و امروز كار به جايي رسيده است كه حقوق‌هاي ميلياردي ورزشكاران كه در عمل از بودجه عمومي كشور پرداخت مي‌شود، سر و صداي بسياري را درآورده است.

همچنان كه در گذشته مشابه اين مساله را در فوتبال نيز شاهد بوديم و بالاخره جايگاه ورزش به گونه‌يي مي‌شود كه كاروان اعزامي به المپيك با بدرقه بالاترين مقام اجرايي كشور همراه مي‌شود. المپيك چيست؟ مسابقات ورزشي و در راس آن المپيك يكي از مهم‌ترين مراسم و آيين‌هاي دنياي مدرن است.

اين مراسم از چند جهت و به طور خالص غربي است؛ مراسمي كه ريشه در اسطوره‌ها و مذاهب و خدايان يونانيان داشته و نام آن نيز برگرفته از منطقه‌يي در يونان است و به لحاظ معيارهاي فرهنگ سنتي نيز تناسبي با فرهنگ شرق و اسلامي ندارد و از همه‌ جالب‌تر اينكه يكي از رشته‌هاي ورزشي آن (دو ماراتن) به وضوح معرف يك نقطه عطف تاريخي از غلبه تمدن غرب در برابر شرق و ايران است كه پس از شكست ارتش هخامنشي در برابر يونان در منطقه‌يي به نام ماراتن، يكي از يونانيان براي اعلام زودتر اين خبر به مردم آتن، فاصله ماراتن تا آتن را يك نفس دويد و اكنون اين حادثه به صورت يكي از مهم‌ترين رشته‌هاي ورزشي المپيك بازيابي شده است. برخي از مورخان معتقدند اگر در آن حادثه يوناني‌ها شكست مي‌خوردند، تمدن غرب به قهقرا رفته و مسير كاملا متفاوتي را از آنچه امروز طي كرده است، مي‌پيمود.

لذا اين نقطه عطف از تاريخ تمدن و پيروزي غرب بسيار بااهميت دانسته شده است. از اين رو حضور در مسابقات المپيك براي ايران از دو سو مورد سوال است؛ سوي اول آن همان بحث فرهنگ رسمي و ايدئولوژيك است كه چگونه مي‌توان چنين حضوري را با چارچوب‌هاي رسمي تفكر در ايران توجيه كرد؟

به نظر مي‌رسد گروه طالبان در افغانستان از اين حيث بسيار اصولگرا بودند زيرا نه ورزش را در چارچوب فهم و انديشه سنتي خود برمي‌تافتند و نه اصولا اصراري براي حضور در اين‌گونه مجامع داشتند و براي كسي هم كه احيانا مي‌توانست در رشته‌يي اول شود، تره هم خرد نمي‌كردند، زيرا در نهايت در يك عمل لغو اول شده بود! سوي ديگر آن سنت تاريخي دوي ماراتن است كه گرايش ضدايراني در آن مستتر است (قابل توجه علاقه‌مندان به امپراتوري باستان ايران) و جالب خواهد بود كه يك ايراني بتواند روزي در اين رشته شركت كرده و قهرمان شود!آنچه نوشته شد، به معناي مخالفت با چنين حضوري نيست، بلكه در ضرورت نقد چگونگي حضور، و نقد ذهنيت‌هاي متعارض در اين مورد است، كه چگونه مي‌توان براي حضور در بزرگ‌ترين همايش فرهنگ غربي سر و دست شكست و حتي اظهار علاقه كرد كه در سطح بالاي رسمي در آن شركت كرد (همچنان كه در دوره پيش شركت كردند) ولي نسبت به ساير وجوه اين فرهنگ موضعي كاملا متفاوت و حتي متعارض گرفت؟

چرا ورزشكاران تا اين حد تكريم و تجليل مي‌شوند و از انواع امتيازات مالي برخوردارند، ولي فيلمسازان و هنرمندان و سايرين با رفتاري معكوس مواجه مي‌شوند؟ چرا جايگاه اين همايش و فرهنگ غربي چنان رفيع مي‌شود كه زنان ايراني هم در ميدان رقابت آن حاضر مي‌شوند و براي اين حضورها هزينه‌هاي مادي فراواني مي‌شود، ولي در عرصه‌هاي ديگر شاهد وضعي متفاوت هستيم؟شايد گفته شود كه المپيك و مسابقات ورزشي عرصه قدرت‌نمايي ملي است.

اگر اين را هم بپذيريم، ساير عرصه‌ها هم همين وضع را دارند. برنده شدن اسكار به مراتب اعتبار بيشتري را از چند مدال طلا خواهد آورد. ديگر آنكه ورزش عرصه نمايش قدرتي ماندگار و واقعي نيست. كافي است مقايسه‌يي ميان آلمان شرقي و غربي كنيم كه چگونه آلمان شرقي مي‌توانست با تربيت ورزشكاران زبده، تعداد مدال‌هايش را از آلمان غربي بيشتر كند در حالي كه جمعيت آن، نصف آلمان غربي بود. ولي هنگامي كه شرايط پيش آمد، آلمان شرقي در يك دوره كوتاه پاييزي، به كلي برگ‌هايش ريخت و به آلمان غربي پيوست و در آن ادغام شد و از آن قدرت افسانه‌يي هيچ نشاني باقي نماند.

اين چه قدرت مهمي براي يك كشور مي‌تواند باشد كه مثلا دونده‌هاي اتيوپيايي مدال طلا مي‌گيرند، ولي مردم آن كشور در وضع فاجعه‌باري زندگي مي‌كنند؟ بنابراين از منظر فوق نبايد وارد المپيك شد. المپيك و ساير مسابقات ورزشي يك رسم و آيين و حتي مناسك جديد است كه در چارچوب نظام بين‌الملل دولت-ملت، و براي پر كردن اوقات فراغت و نيز ايجاد روابط نزديك‌تر ميان آن دولت‌ها و ملت‌ها و نيز نژادها و فرهنگ‌هاي گوناگون برقرار شده است، هرچند در مواردي نتيجه معكوس داشته، و به جاي نزديكي، منشا دوري و دشمني هم شده است.

اگر همراهي با چنين ايده‌يي از سوي يك حكومت پذيرفته شود، بايد به تبعات آن نيز ملتزم باشد. شايد در دنياي جديد نيز ‌بتوان گزينشي رفتار كرد، ولي برخي از واقعيت‌ها و پديده‌ها به گونه‌يي است كه امكان گزينش يكي و رد ديگري وجود ندارد و چنين نيست كه بتوان در المپيك حضور داشت و حتي براي پيروز شدن در آن، هزينه‌هاي سنگيني صرف و برندگان آن را تكريم كرد و از امتيازات فراواني بهره‌مند كرد، ولي با ساير موضوعات مشابه كه به لحاظ بنيادي با المپيك تفاوتي ندارد، به نحو ديگري برخورد كرد. اين يك بام و دو هواست و تبعات سوء هر دو برخورد را به ما تحميل مي‌كند، ولي از نتايج مثبت آن محروم. مجددا به ضرب‌المثل اول يادداشت برمي‌گردم. به گونه‌يي نشود كه تعارض رفتاري چنان شود كه گاه از سوراخ سوزن بتوان وارد شد ولي از دروازه نه.

مجله خواندنی ها
مجله فرارو